بهترین راه برای سنجش هوش(تست هوش) این است که این ارزیابی توسط یک متخصص (مانند یک روانشناس آموزشدیده و مجرب) انجام شود. هنگامیکه ضریب هوشی شما ارزیابی شد، در مورد معنای نمرات اطلاعات بیشتری کسب کنید تا به بهترین نحو امتیاز IQ خود را تفسیر کنید.
بخش 1- انتخاب تست هوش
مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان- ویرایش پنجم (WISC-V) برای کودکان 6 تا 16 ساله و مقیاس هوشی پیش از دبستان وکسلر (WPPSI) یک ارزیابی دقیق IQ برای کودکان 2 تا 7 ساله است.
اگر کودک یا نوجوان هستید، مقیاس هوش استنفورد-بینه را بگیرید. اگرچه آزمون استنفورد-بینه برای بزرگسالان نیز قابل استفاده است، اما این تست IQ در ابتدا برای کودکان ساخته شد. سؤالهای تعیینشده بر اساس سن برای کودکان خردسال، نوجوانان و بزرگسالان جوان مناسبتر هستند.
✅ مطمئن شوید که به یک مرکز تخصصی تست IQ مراجعه میکنید.
علاوه بر آزمونهای وکسلر و استنفورد- بینه، آزمونهای IQ معتبر دیگری نیز وجود دارد. برای قابلاعتمادترین تستها، به یک روانشناس دارای مجوز مراجعه کنید که میتواند آزمون هوش را برای شما اجرا کند یا شما را به یک مرکز تست رسمی هدایت کند.
برای کسب امتیاز سرگرمکننده اما غیرقابلاعتماد در آزمونهای آنلاین شرکت کنید.
تستهای رسمی IQ، مانند وکسلر یا مقیاس استنفورد-بینه، اندازهگیری علمی هوش هستند. تستهای غیرمجاز آنلاین معمولاً رایگان و ارزانتر هستند، اما بسیار نادرست هستند. بیشتر به شما یک امتیاز متورم یا تصادفی و در نتیجه بیمعنی میدهند.
بخش 2- آماده شدن برای آزمون
✅ از تجسم مثبت استفاده کنید تا تصور کنید که در آزمون خوب عمل میکنید.
ذهنیتهای سالم در زمان آماده شدن برای آزمون بسیار تأثیرگذار است. اگر در روزهای منتهی به آزمون، عصبی هستید، خودتان را در حال انجام تست هوش درحالیکه آرام و استراحت کردهاید تصور کنید. خود را در حال انجام بهترین کاری تصور کنید که میتوانید انجام دهید و احساس رضایت میکنید. تجسم میتواند به شما اعتمادبهنفس لازم برای انجام بهترین کار را بدهد.
تکنیکهای کاهش استرس را تمرین کنید.
اگر احساس آرامش داشته باشید و به تواناییهای ذهنی خود اعتماد داشته باشید، بهترین عملکرد را در آزمون IQ خواهید داشت. رهایی از استرس غیرضروری میتواند به شما در انجام این کار کمک کند. افراد مختلف به روشهای مختلف استرس خود را کاهش میدهند، بنابراین قبل از آزمایش، آنچه را که برای شما مفید است، کشف کنید. مدیتیشن، تکنیکهای تنفس و اصلاح افکار منفی همه راههای عالی برای حفظ آرامش هستند.
کمی استرس میتواند مثبت باشد، زیرا این روشی است که بدن به شما میگوید تمرکز کنید. بااینحال، استرس بیشازحد مضر است و میتواند عملکرد شناختی شما را محدود کند.
قبل از آزمون 24 ساعت به خود استراحت دهید.
مطالعه بیشازحد درست قبل از امتحان میتواند مغز شما را خسته کند. انرژی خود را از روز قبل حفظ کنید. یک فیلم سرگرمکننده ببینید یا به پیادهروی بروید تا ذهن خود را پاک کنید. اگر مجبور به مطالعه هستید، از قبل چند فلش کارت تهیه کنید و بهطور معمولی با چند تنقلات سالم تمرین کنید.
شب قبل از امتحان خوب استراحت کنید.
شب قبل یک شب کامل بخوابید (7 تا 8 ساعت) تا بتوانید برای انجام خوب وارد محل آزمون شوید. اگر تنش دارید و نمیتوانید بخوابید، یک تکنیک کاهش استرس را امتحان کنید.
قبل از حرکت یک صبحانه مقوی بخورید.
آنچه در روز آزمون میخورید میتواند به شما در رسیدن به هوشیاری ذهنی کمک کند. یک صبحانه غنی از پروتئین بخورید: تخممرغ، ماست، آجیل و سبزیجات خام همگی گزینههای عالی هستند. از غذاهای تهیهشده از آرد سفید یا شکر تصفیهشده که هضم آنها انرژی بیشتری میگیرد، اجتناب کنید.
همچنین هیدراته بمانید. قبل از امتحان مقدار زیادی آب بنوشید و قبل از ورود به اتاق تست یک بطری آب همراه داشته باشید تا بنوشید.
بخش 3- جلسه اجرای تست
برای جلسه تست هوش لباس راحت بپوشید.
لباسهای چسبان و تنگ یا کفشهای ناراحتکننده میتواند حواس شما را از سؤالات منحرف کند. از پوشیدن لباسهای جدید یا بیشازحد رسمی در تست هوش خودداری کنید.
برای جلوگیری از نگرانیهای بیمورد روی خود تمرکز کنید.
در یک موقعیت استرسزا مانند انجام تست هوش، ممکن است از اطرافیان خود احساس ترس کنید. اگر به نظر میرسد که افراد قبل از شما تمام میکنند یا در هنگام پاسخ دادن به سؤالات آرامتر به نظر میرسند، ممکن است اعتمادبهنفس خود را از دست بدهید. برای جلوگیری از نگرانی بیشازحد، حواستان به خودتان باشد.
دستورالعملها را با دقت بخوانید.
یکی از اشتباهات رایج مردم در ارزیابی IQ این است که دستورالعملها را بهدرستی تفسیر نمیکنند. با نگاه لحظهای فکر نکنید که آنها را درست خواندهاید، حداقل دو بار آنها را بخوانید. قبل از پاسخ دادن به هر سؤالی نگاه کنید.
از زمان خود عاقلانه استفاده کنید
تستهای هوش بهطورکلی زمانبندیشده هستند. اگر یک ساعت در اتاق وجود دارد، مراقب باشید که چقدر زمان باقی مانده است. برای حل هر سؤال برنامه و استراتژی داشته باشید.
بخش 4- تفسیر نتایج
ببینید نمره شما چگونه با میانگین مقایسه میشود
میانگین نمره IQ تقریباً 100 است. هر چیزی زیر 80 نشاندهنده کمبود بالقوه است و هر چیزی بالاتر از 120 بهعنوان هوش بالا در نظر گرفته میشود. 68 درصد از جمعیت در محدوده 85-115 قرار دارند.
به صدک خود نگاه کنید
یک صدک ضریب هوشی به شما درک دقیقی از مقایسه ضریب هوشی شما با جمعیت عمومی میدهد. بهعنوانمثال، اگر امتیاز شما در صدک 70 باشد، به این معنی است که شما در جمعیت سنی خود امتیازی بالاتر از 70 درصد سایرین کسب کردهاید.
نمره خود را بهصورت مقیاس بندی شده بخوانید، نه خطی. مثلاً نمره ضریب هوشی 50 نصف تواناییهای نمره 100 نیست.
سن خود را در نظر بگیرید.
بهطور خاص، سن خود را با محدوده سنی آزمون انجامشده مقایسه کنید. بهعنوانمثال، WISC-III برای کودکان 6-16 ساله طراحیشده است. به همین دلیل، یک نوجوان پانزدهساله نمره بالاتری نسبت به یک کودک ششساله به همان اندازه باهوش خواهد گرفت. این تفاوت زیاد نیست اما قابلتوجه است.
تستهای IQ با در نظر گرفتن سن طراحیشدهاند، بنابراین اگر آزمون درستی را برای سن خود انجام دهید، کسب نمره بالا در سنین جوانی کموبیش از کسب نمره بالاتر در سنین بالاتر چشمگیر نیست. بهعبارتدیگر، یک نوجوان دوازدهساله با ضریب هوشی 143 “بهتر” از یک سیساله با ضریب هوشی 143 نیست.
ضریب هوشی خود را با پتانسیل خود یکی نکنید
هوش بسیار چندلایه تر از آن است که یک تست واحد اندازهگیری کند. تستهای هوش فقط پتانسیل کلامی و تحصیلی را اندازهگیری میکنند. هوش در بسیاری از جنبههای دیگر (مانند اجتماعی یا هنری) وجود دارد که نمیتوان آنها را با تست IQ اندازهگیری کرد. نمره آزمون IQ خود را بهعنوان جنبهای از توانایی خود ببینید، نه بازتاب کامل آن.
در ابتدا، تست هوش برای شناسایی کودکان با هوش پایین بهمنظور قرار دادن آنها در برنامههای آموزشی ویژه استفاده میشد. اولین تستهای IQ برای مقایسه هوش کودک با میزان هوش او در مقایسه با سن کودک طراحی شد. اگر کودک بهطور قابلتوجهی باهوشتر از یک کودک معمولی هم سن خود بود، به کودک نمره بالاتری داده میشد و اگر کودک امتیاز کمتر از حد انتظاری در مقایسه با کودک همسن خود کسب میکرد، به کودک نمره IQ پایینتری داده میشد.
این روش برای تعیین سن ذهنی هنگام آزمودن بزرگسالان خیلی خوب عمل نمیکند، و امروزه سعی میشود تستهایی ساخته شود که پتانسیل ذهنی واقعی یک فرد را بدون تعصب فرهنگی مشخص کند و نمرات افراد را با نمرات دیگران مقایسه کند. بنابراین، ما نتایج عینی یک فرد را با نتایج عینی افراد دیگر مقایسه میکنیم و تعیین میکنیم که هر آزموندهنده در مقایسه با سایر آزموندهندگان چقدر باهوش است، بهجای اینکه آزمونشوندگان را با استانداردهای مربوط به سن دلخواه مقایسه کنیم.
انحراف معیار
اولین قدم برای درک تست هوش، درک انحراف معیار است. برای درک این مفهوم، میتوان در مورد چیزی که آماردانان توزیع نرمال دادهها مینامند، آشنا شد.
توزیع نرمال داده به این معنی است که بیشتر نمونهها در مجموعه دادهها نزدیک به میانگین هستند. فرض کنید در حال نوشتن داستانی در مورد تغذیه هستید. شما باید به میزان معمول کالری مصرفی روزانه افراد نگاه کنید. مانند بسیاری از دادهها، اعداد برای مصرف معمولی مردم احتمالاً بهطورمعمول توزیع میشوند. یعنی برای اکثر افراد مصرف آنها نزدیک به میانگین خواهد بود، درحالیکه افراد کمتری، خیلی بیشتر یا خیلی کمتر از میانگین غذا میخورند. اگر به دادههای معمولی توزیعشده روی یک نمودار نگاه کنید، چیزی شبیه به این خواهد بود:
محورx (محور افقی) مقدار سؤال است- برای مثال، کالری مصرفشده، دلارهای بهدستآمده یا جنایات انجامشده؛ و محورy (عمودی) تعداد نقاط داده برای هر مقدار در محور x است – تعداد افرادی که x کالری میخورند، تعداد خانوارهایی که x دلار درآمد دارند.
همه مجموعههای داده دارای نمودارهایی نیستند که به این شکل کامل به نظر برسند. برخی منحنیهای نسبتاً صاف خواهند داشت، برخی دیگر بسیار شیبدار خواهند بود. گاهی اوقات میانگین کمی به یک طرف متمایل میشود؛ اما تمام دادههای توزیعشده معمولی چیزی شبیه به همین شکل «منحنی زنگوله ای» خواهند داشت.
انحراف معیار به شما میگوید که چگونه تمام مثالهای مختلف در مجموعهای از دادهها در اطراف میانگین خوشهبندی شدهاند. هنگامیکه نمونهها کاملاً در کنار هم قرار میگیرند و منحنی زنگوله ای شکل شیبدار است، انحراف معیار کوچک است. هنگامیکه نمونهها از هم جدا میشوند و منحنی زنگوله ای نسبتاً صاف است، به شما میگوید انحراف معیار نسبتاً زیادی دارید.
محاسبه مقدار یک انحراف استاندارد پیچیده است، اما اجازه دهید بهصورت گرافیکی به شما نشان دهم که انحراف استاندارد نشاندهنده چیست.
یک انحراف استاندارد به دور از میانگین در هر جهت در محور افقی (ناحیه قرمز در نمودار بالا) حدود 68 درصد از افراد این گروه را تشکیل میدهد. دو انحراف استاندارد به دور از میانگین (مناطق قرمز و سبز) تقریباً 95 درصد از مردم را تشکیل میدهند؛ و سه انحراف معیار (مناطق قرمز، سبز و آبی) حدود 99 درصد از مردم را تشکیل میدهند.
اگر این منحنی مسطحتر و گستردهتر بود، انحراف معیار باید بزرگتر میشد تا آن 68 درصد یا بیشتر از مردم را به خود اختصاص دهد. به همین دلیل است که انحراف معیار میتواند به شما بگوید که نمونهها در یک مجموعه چقدر از میانگین فاصله دارند.
چرا این مفید است؟ در اینجا یک مثال آورده شده است: اگر نمرات آزمون را برای مدارس مختلف مقایسه میکنید، انحراف معیار به شما میگوید که نمرات آزمون برای هر مدرسه چقدر متنوع است.
فرض کنید مدرسه A میانگین نمره آزمون بالاتری نسبت به مدرسه B دارد. اولین واکنش شما ممکن است این باشد که بگویید بچههای مدرسه A باهوشتر هستند.
اما یک انحراف استاندارد بزرگتر برای یک مدرسه به شما میگوید که تعداد بچههای نسبتاً بیشتری در آن مدرسه در یک طرف منحنی قرار می گیرند. با پرسیدن چند سؤال بعدی، ممکن است متوجه شوید که مثلاً میانگین مدرسه A منحرف شده است زیرا منطقه مدرسه همه بچههای با استعداد را به مدرسه A میفرستد. یا اینکه نمرات مدرسه B پایین آمده است زیرا دانشآموزانی که اخیراً از کلاسهای آموزش استثنایی همگی به مدرسه B فرستاده شدهاند.
بهاینترتیب، نگاه کردن به انحراف معیار میتواند به شما کمک کند در هنگام پرسیدن اینکه چرا دادهها به این شکل هستند، در مسیر درست قرار بگیرید.
انحراف معیار همچنین میتواند به شما کمک کند ارزش تمام آن مطالعات بهاصطلاح “مطالعاتی” را که به نظر میرسد هر روز در مطبوعات منتشر میشوند، ارزیابی کنید. برای مثال، انحراف معیار بزرگ در مطالعهای که ادعا میکند رابطه بین خوردن کیکهای کوچک و برنده شدن در ماراتن را نشان میدهد، ممکن است به شما گوشزد کند که ادعاهای مطالعه چندان قابل اعتماد نیستند.
انحراف استاندارد در آزمونهای هوشی 15 است. این بدان معناست که هر یک از میلههای نمودار بالا نشاندهنده گستره 15 نقطه است؛ بنابراین، 68٪ از آزمایشکنندگان نمرات بین 85 تا 115 یا در یک انحراف استاندارد از میانگین خواهند داشت. 95٪ از آزمایشکنندگان نمرات بین 70 تا 130 یا در دو انحراف استاندارد از میانگین خواهند داشت؛ و 99٪ از آزمایشکنندگان نمرات بین 55 تا 145 یا در 3 انحراف استاندارد از میانگین خواهند داشت. نمره چهار انحراف استاندارد از میانگین بسیار نادر است. کمتر از 1٪ از آزمایشکنندگان در چهارمین انحراف استاندارد بالاتر یا کمتر از میانگین امتیاز میگیرند.
تعریف هوش
بیشتر مردم تصور شهودی از چیستی هوش دارند، و بسیاری از کلمات در زبان انگلیسی بین سطوح مختلف مهارت فکری تمایز قائل میشوند: زرنگ/خنگ، باهوش/احمق، تیز /آهسته و غیره. بااینحال، هیچ تعریف پذیرفتهشده جهانی از هوش وجود ندارد، و مردم همچنان به بحث و گفتگو ادامه میدهند که دقیقاً چیست. سؤالات اساسی باقی میماند: آیا هوش یک توانایی عمومی است یا چندین سیستم مستقل از تواناییها؟ آیا هوش یک ویژگی مغز، ویژگی رفتار یا مجموعهای از دانش و مهارت است؟
سادهترین تعریف ارائهشده این است که هوش هر چیزی است که آزمونهای هوش اندازهگیری میکنند؛ اما این تعریف توانایی را بهخوبی مشخص نمیکند و مشکلات متعددی دارد. اول، دایرهای است: فرض بر این است که آزمونها وجود هوش را تأیید میکنند که بهنوبه خود با آزمونها قابلاندازهگیری است. دوم، بسیاری از تستهای هوش مختلف وجود دارد، و همه آنها یکچیز را اندازهگیری نمیکنند. درواقع، سازندگان اولین تستهای هوش با ایده دقیقی ازآنچه میخواستند اندازهگیری کنند، شروع نکردند. درنهایت، تعریف بسیار کمی در مورد ماهیت خاص هوش میگوید.
هرگاه از دانشمندان خواسته میشود که هوش را بر اساس علت ایجاد آن یا آنچه درواقع هست تعریف کنند، تقریباً هر دانشمندی تعریف متفاوتی ارائه میدهد. بهعنوانمثال، در سال 1921 یک مجله دانشگاهی از 14 روانشناس و مربی برجسته خواست تا هوش را تعریف کنند. این مجله 14 تعریف مختلف دریافت کرد، اگرچه بسیاری از کارشناسان بر توانایی یادگیری از تجربه و توانایی سازگاری با محیط تأکید داشتند. در سال 1986 محققان این پژوهش را با پرسش از 25 متخصص برای تعریف هوش تکرار کردند. محققان تعاریف مختلفی دریافت کردند: سازگاری عمومی با مشکلات جدید در زندگی. توانایی درگیر شدن در تفکر انتزاعی؛ سازگاری با محیط؛ ظرفیت دانش و دانش موجود؛ ظرفیت عمومی برای استقلال، اصالت و بهرهوری در تفکر؛ ظرفیت کسب ظرفیت؛ درک روابط مرتبط؛ توانایی قضاوت، درک و استدلال؛ درک روابط؛ و توانایی شناختی ذاتی و کلی.
افراد در جمعیت عمومی نسبت به اکثر متخصصان تصورات متفاوتی از هوش دارند. افراد عادی و مطبوعات رایج تمایل دارند بر زیرکی، عقل سلیم، توانایی حل مسئله عملی، توانایی کلامی و علاقه به یادگیری تأکید کنند. علاوه بر این، بسیاری از مردم فکر میکنند که شایستگی اجتماعی جزء مهمی از هوش است.
بیشتر محققان هوش، هوش را بهعنوان چیزی که با تستهای هوش اندازهگیری میشود، تعریف میکنند، اما برخی از محققان استدلال میکنند که این تعریف ناکافی است و هوش هر تواناییهایی است که توسط فرهنگ فرد ارزشگذاری میشود. بر اساس این دیدگاه، مفاهیم هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای مثال، مردم آمریکای شمالی اغلب مهارتهای کلامی و ریاضی را با هوش مرتبط میدانند، اما برخی از فرهنگهای دریانوردی در جزایر اقیانوس آرام جنوبی، حافظه فضایی و مهارتهای ناوبری را بهعنوان نشانههای هوش میدانند. کسانی که معتقدند هوش از نظر فرهنگی نسبی است، این ایده را که هر آزمونی میتواند هوش را در فرهنگهای مختلف اندازهگیری کند، مخالفت میکنند. بااینحال، برخی دیگر هوش را یک توانایی شناختی اساسی مستقل از فرهنگ میدانند.
در سالهای اخیر، تعدادی از نظریهپردازان استدلال کردهاند که آزمونهای استاندارد هوش تنها بخشی از تواناییهای انسان را اندازهگیری میکنند که میتواند جنبههای هوش در نظر گرفته شود. برخی دیگر از محققان بر این باورند که چنین آزمونهایی هوش را بهطور دقیق اندازهگیری میکنند و عدم توافق بر سر تعریفی از هوش، اندازهگیری آن را باطل نمیکند. ازنظر آنها، هوش بسیار شبیه بسیاری از مفاهیم علمی است که قبل از اینکه دانشمندان بفهمند اندازهگیری واقعاً به چه معناست، بهدقت اندازهگیری میشوند. گرانش، دما و تشعشع همگی نمونههایی از مفاهیمی هستند که قبل از درک آنها اندازهگیری شدهاند.
یکی از اولین کسانی که به بررسی تفاوتهای فردی در توانایی ذهنی پرداخت، دانشمند بریتانیایی به نام سر فرانسیس گالتون بود که افراد را بر اساس جوایز و دستاوردهایشان مقایسه میکرد. این تحقیق او را متقاعد کرد که هوش ارثی است و منجر به مطالعات بیشتری شد که شامل ارزیابی تفاوتهای فردی در زمان واکنش و دامنه و ویژگی حواس بود.
یک روانشناس فرانسوی به نام آلفرد بینه زمانی که دولت فرانسه از او خواست به آنها کمک کند تعیین کنند کدام کودکان در مدارس دولتی در آموزش رسمی مشکل دارند، آزمونی برای پیشبینی دقیق موفقیت تحصیلی ایجاد کرد. او و همکارش، تئودور سیمون، دریافتند که آزمونهای دانش عملی، حافظه، استدلال، واژگان و حل مسئله، پیشبینیکنندههای بهتری برای موفقیت مدرسه نسبت به آزمونهای حسی مورداستفاده گالتون هستند. از آزمودنیها خواسته شد تا دستورات و حرکات ساده را انجام دهند، اعداد گفتاری را تکرار کنند، اشیاء را در عکسها نام ببرند، کلمات رایج را تعریف کنند، بگویند که دو شی چگونه متفاوت هستند و اصطلاحات انتزاعی را تعریف کنند. موارد مشابه در تستهای هوش امروزی استفاده میشود.
با فرض اینکه همه کودکان از یک الگوی رشد پیروی میکنند اما با سرعتهای متفاوتی رشد میکنند، بینه و سیمون مفهوم سن ذهنی را ایجاد کردند، بهعنوانمثال، کودکی در هر سنی که بهاندازه یک نوجوان دوازدهساله نمره میگیرد، گفته میشود که سن عقلی دوازدهساله را دارد.
آزمون بینه در فرانسه زیاد مورداستفاده قرار نگرفت، اما هنری گدار، مدیر مدرسهای برای دانش آموزان کمتوان ذهنی، آن را به ایالاتمتحده آورد، آن را به انگلیسی ترجمه کرد و از آن برای آزمایش افراد عقبمانده ذهنی استفاده کرد.
لوئیس ترمن، دیگر روانشناس آمریکایی، این آزمون را برای استفاده با بزرگسالان تطبیق داد، استانداردهای جدیدی را برای میانگین توانایی در هر سنی ایجاد کرد و به دلیل وابستگی خود به دانشگاه استنفورد، آن را مقیاس هوش استنفورد-بینه نامید.
ترمن بهجای اینکه عملکرد یک فرد در آزمون استنفورد بینه را بهعنوان سن ذهنی نشان دهد، عملکرد را به یک نمره واحد تبدیل کرد که آن را بهره هوش یا IQ نامید. IQ ضریب عددی است که از تقسیم یک عدد بر عدد دیگر حاصل میشود. ایده ضریب هوش اولین بار توسط روانشناس آلمانی، ویلیام استرن، در سال 1912 پیشنهاد شد. برای محاسبه ضریب هوشی، استرن سن ذهنی را بر سن واقعی و زمانی فردی که در آزمون شرکت میکند تقسیم کرد و سپس در 100 ضرب کرد تا از شر عدد اعشاری خلاص شود. این فرمول برای مقایسه کودکان بهخوبی عمل میکند، ولی برای بزرگسالان مناسب نبود.
بنابراین امروزه تستهای هوش دیگر از فرمول IQ استفاده نمیکنند. در عوض، نمره آزمون هوش مدرن، عملکرد یک فرد را با افراد هم سن و سال خود مقایسه میکند، درحالیکه بهطور دلخواه میانگین نمره را 100 تعریف میکند. طبق قرارداد، اکثر مردم هنوز از اصطلاح IQ برای اشاره به نمره در یک آزمون هوش استفاده میکنند.
تستهای هوش گروهی
قبل از جنگ جهانی اول، تمام تستهای هوش بهصورت یکبهیک انجام میشد. در طول جنگ، گروهی از روانشناسان به رهبری رابرت ام. یرکس، دو آزمون، یکی برای انگلیسیزبانان و دیگری برای غیر انگلیسیزبانان یا افراد بیسواد، ایجاد کردند که میتواند برای گروههایی از نیروهای تازهنفس اجرا شود تا به ارتش کمک کند تا بهترینها را تعیین کند. افرادی که بالاترین امتیاز را میآوردند برای آموزش افسری در نظر گرفته شد و آنهایی که کمترین امتیاز را میگرفتند از خدمت رد میشدند.
پس از جنگ، آزمونهای گروهی محبوبیت بیشتری پیدا کردند. تست هوش ملی که توسط ترمن و یرکس توسعه داده شد، اولین بار در حدود سال 1920 برای آزمایش کودکان مدرسهای مورداستفاده قرار گرفت. آزمون استعداد تحصیلی (SAT) در سال 1926 برای کمک به کالجها و دانشگاهها برای بررسی دانشجویان آینده معرفی شد.
امروزه آزمونهای هوش فردی و گروهی بهطور گسترده در آموزشوپرورش، ارتش و تجارت استفاده میشود.
اگر در باره آزمون های هوش و استعدادیابی مرکز جوانه رشد تبریز سوالی دارید در قسمت دیدگاه ها مطرح کنید.👇👇👇👇
چه کلاسهایی برای افراد منطقی-ریاضی دشوار خواهد بود؟
هوش منطقی- ریاضی یکی از هوشهای هشتگانهای است که در نظریه هوشهای چندگانه هاروارد گاردنر معرفی شده است. این هوش به توانایی فرزندتان در استدلال، حل مسئله و یادگیری به کمک اعداد، اطلاعات تصویری انتزاعی و تحلیل روابط علی و معلولی اشاره دارد. گاردنر، استاد و روانشناس رشد، در دهه 1980 کتابی با عنوان چارچوب ذهن: نظریه هوش چندگانه را منتشر کرد. وی در این کتاب پیشنهاد کرد که افراد با هوش ثابت متولد نمیشوند. بلکه انسانها با 9 حوزه هوشی که درجه برتری آن در افراد مختلف متفاوت است؛ به دنیا میآیند. مضاف بر اینکه تبحر در حوزههای مختلف هوشی در طول زمان تغییر میکند.
چرا بهتر است بهجای فکر کردن به یک نوع هوش راکد و ایستا به هوشهای چندگانه فکر کنیم؟
نخستین دلیل، انعطافی است که این تفکر فراهم میآورد. بدین معنا که کودک شما با افزایش سن میتواند در زمینههای مختلف هوشی رشد کند. دوم اینکه مربیان و والدین را قادر میسازد به نقاط قوت کودکشان که در فرآیند یادگیری کمککننده است، توجه کنند.
بچههایی که هوش منطقی- ریاضی بیشتری دارند، معمولاً روشمند هستند و با ترتیب منطقی و خطی فکر میکنند. کودکی با چنین قدرت هوشی ممکن است در حل مسائل ریاضی بهطور ذهنی مهارت داشته باشد و به سمت معماها و بازیهای منطقی گرایش داشته باشد.
ویژگیهایی کودکان دارای هوش منطقی-ریاضی
کسانی که از هوش منطقی – ریاضی برای یادگیری استفاده میکنند، از استدلال و توالی برای جذب اطلاعات بهره میگیرند. ممکن است فرزند شما دوست داشته باشد که ریاضیات را کشف کند، با اعداد کار کند و روشهای منطقی برای پاسخ به سؤالات بیابد.
برخی از نقاط قوت این روش شامل مفاهیم انتزاعی، دستهبندی، حافظه، تشخیص الگو، حل مسئله و تحلیل دیداری است.
در مدرسه، بچههایی که در هوش منطقی – ریاضی عالی هستند، اغلب از موضوعاتی نظیر ریاضی، دانش رایانه، فناوری، طراحی، شیمی و سایر علوم دشوار لذت میبرند.
ممکن است متوجه شوید که آنها نظم منطقی در آموزش را ترجیح میدهند و اغلب در محیطهای سازمانیافته دارای بهترین عملکرد هستند.
یادگیرندگان منطقی – ریاضی از آوردن ایدههای ریاضی به متن واقعیت در بستر پروژههای عملی، لذت میبرند. برای مثال ممکن است فرزند شما دوست داشته باشد وقت خود را صرف ایجاد طرحهای رایانهای، ساخت دستگاههای الکترونیکی، استفاده از برنامههای کاربردی رایانهای یا برنامهنویسی رایانه کند.
یادگیرندگان منطقی- ریاضی یک مطالعه آماری را جذابتر از خواندن ادبیات داستانی و داشتن یک مجله میدانند. همچنین ممکن است فرزند شما علاقهمند به ایجاد نمودارها و جداول زمانی و نیز تحلیل دادهها باشد. چنین کودکانی به بازیهایی مثل شطرنج و کیتهای علمی که به آزمایش کردن تشویق میکنند، تمایل دارند. چندین نقطه کور در مورد یادگیرندگان منطقی – ریاضی وجود دارد که ممکن است بخواهید آنها را بدانید. برای مثال، اینکه دیگران از قوانین و توالیها و روندهای منطقی تبعیت نکنند، برای این افراد غیرقابلتحمل است.
گزینههای شغلی برای یادگیرندگان منطقی – ریاضی
طبیعی است کنجکاو باشید تا بدانید که با توجه به هوش فرزندتان او ممکن است تا کجا پیشرفت کند. دانشآموز با استعداد ریاضی و منطقی ممکن است به مشاغل زیر گرایش داشته باشد:
حسابداری
آمارگیری
ممیزی اداره مالیات (مأمور رسیدگی)
مهندس شیمی
برنامه ریزرایانه
تکنیسین رایانه
طراح پایگاه دادهها
مهندس الکترونیک
مشاور مالی
ریاضیدان
مهندس مکانیک
تحلیلگر شبکه
آمارشناس
تحلیلگر سیستم
احتمالاً حرفهایهایی که عمدتاً با اعداد و ارقام سروکار دارند برای فرزند شما جذاب هستند، ولیکن آنها را در نقشهایی همچون نقشهکشی، معماری، فیزیک، نجوم یا سایر زمینههای علمی نیز در نظر بگیرید. بهعنوانمثال، ممکن است آنها بخواهند در زمینه مهندسی پزشکی فعالیت کنند.
چگونه کودکان منطقی – ریاضی بهتر یاد میگیرند؟
کودکانی که هوش منطقی – ریاضی دارند، زمانی که با استفاده از مواد بصری، رایانه، برنامهریزیهای آماری و تحلیلی و پروژههای عملی آموزش داده میشوند، اطلاعات را به بهترین وجه پردازش میکنند.
متوجه خواهید شد که آنها فعالیتهای ساختاریافته و هدفگرا را که مبتنی بر استدلال و منطق ریاضی هستند و نیز منطق را به فعالیتهای غیر ساختارمند و خلاقانه با اهداف غیردقیق، ترجیح میدهند. به ساخت یک مدل لگوی خاص در مقابل ساخت یک لگو بدون طراحی قبلی فکر کنید.
یک یادگیرنده منطقی- ریاضی بهعنوان بخشی از یک پروژه گروهی ممکن است مشارکت خود را با تهیه یک دستور کار یا فهرست، تعیین اهداف عددی، رتبهبندی ایدهها، قرار دادن مراحل در یک توالی، پیگیری پیشرفت یا ساختن گزارشهای داده، انجام دهد.
از این گذشته، ممکن است دانشآموز شما دوست داشته باشد مسائل را با استفاده از منطق، تحلیل و کاربرد آنها در ریاضی علتیابی کند.
حمایت از کودکان دارای هوش منطقی- ریاضی
راههای گوناگونی وجود دارد که میتوانید از یادگیرندگان منطقی – ریاضی حمایت کنید.
در زمانهایی که مختص خانواده است آنها را در بازیهای راهبردی و معماهای استنتاجی درگیر کنید. برای کلاسهای آنها برنامه فراهم کنید و در منزل قوانین آشکاری به آنها ارائه کنید. در صورت امکان از کودک خود بخواهید که مسائل ریاضی را حل کند. مثلاً حین خرید از کودک خود بخواهید قبل از اینکه شما برای ثبت اقلام بروید، صورتحساب را محاسبه کند. اگر بزرگتر هستند و از تخفیف سردر میاورند؛ از آنها بخواهید که تخفیف یکی دو کالا را محاسبه کنند.
کودک منطقی – ریاضی شما ممکن است در دیدن تصاویر بزرگتر مشکل داشته باشد. آنها را تشویق کنید برای درک مفاهیم انتزاعی ابزارهای همچون نمودارها و جداول زمانبندی را بکار گیرند.
فارغ از اینکه با آموزش سروکار داشته باشید یا بهعنوان سرگرمی، با درخواست اینکه علت تصمیمگیری خود را توضیح دهد، میتوانید میل به تفکر انتقادی را در کودک خود ایجاد کنید.
دیدن اینکه فرزندتان با راهحلهای خلاقانهای که ممکن است به ذهنتان هم خطور نکرده باشد، مسائل را حل میکند، میتواند جذاب باشد.
علاوه بر این ممکن است ارتباط با معلم فرزندتان مفید باشد. معلم را از هوش بالای منطقی – ریاضی دانشآموز و توانایی او در آموزش به شیوهای جذاب، آگاه کنید.
سؤالات متداول
چگونه هوش منطقی- ریاضی را آزمون کنید؟
برای آزمون یا اندازهگیری هوش منطقی ریاضی آزمونهای ویژهای در مرکز جوانه رشد وجود دارد که هدف این آزمونها برجسته کردن هوش منطقی – ریاضی بالا یا تمایل به اعداد و استدلال منطقی است (شماره تماس مرکز مشاوره جوانه رشد 09146347098).
چگونه هوش منطقی – ریاضی را تقویت کنید؟
اگر کودک شما تمایل به هوش منطقی- ریاضی دارد، میتوانید به او کمک کنید تا مهارتهای خود را از طریق بازیهای مربوط به حافظه یا استنتاج، معماهای ریاضی، پروژههای عملی، برنامههای رایانهای، تشخیص الگو، تحلیل دادهها و غیره تقویت کند.
چه کلاسهایی برای افراد منطقی-ریاضی دشوار خواهد بود؟
یادگیرندگان منطقی – ریاضی ممکن است مفاهیم خاصی را دشوار بدانند. برای مثال موضوعات یا پروژههایی که فاقد دستورالعملهای گامبهگام هستند یا موقعیتهایی که قوانین واضحی ندارند، میتوانند برای یادگیرندگان منطقی – ریاضی آزاردهنده باشند. بااینحال مهم است به یاد داشته باشید که نظریه هوشهای چندگانه امکان رشد و تغییر در انواع هوشهایی که فرزند شما ممکن است در آن برتر باشد را فراهم میکند. آنها همچنین ممکن است در چندین زمینه هوش بهطور همزمان قوی باشند.
پیشرفت دانشآموزان در کلاسهای ابتدایی تا حدودی منوط به آمادگی دانشآموزان برای یادگیری و تدارکاتی است که مدارس برای میزان این آمادگی فراهم میسازند. مهمترین عواملی که به آمادگی دانشآموزان در بدو ورود به مدرسه کمک میکنند عبارتاند از: استعداد و پیشرفتهای زبانشناختی، ادراک دیداری و شنیداری، هماهنگی عضلانی و مهارتهای حرکتی، آشنایی با اعداد و توانایی اجرای دستورالعملها، و دقت و توجه در کارهای گروهی. مراحل پیشرفت شاگردان در این مهارتها به عوامل متعددی بستگی دارد، از قبیل هوش، زمینۀ خانوادگی، سلامت و وضعیت جسمانی، میزان بلوغ هیجانی، سازگاری اجتماعی و زمینۀ کلی تجربههایی که دانشآموز اندوخته است.
آزمون آمادگی متروپالیتن برای ارزیابی تکامل این مهارتها و توانائیها و سنجش میزان آمادگی دانشآموزانی است که برای اولین بار به مدرسه میروند. این آزمون برای نوآموزانی که در انتهای دوران پیشدبستانی و ابتدای ورود به دبستان قرار دارند تهیه شده است و زمینهای سریع، راحت و قابلاطمینان برای طبقهبندی اولیه دانشآموزان فراهم میآورد که با استفاده از آن معلمان میتوانند تعلیمات خود را به شکل مؤثرتری در اختیار نوآموزان قرار دهند. آزمون متروپالیتن بهمنظور سنجش کار آیی برنامههای مهدکودک تدوین نشده است اما کاملاً منطقی است که یک مهدکودک خوب میتواند در پرورش برخی از توانائیهایی که در این آزمون موردسنجش قرار میگیرند نقش بسزایی داشته باشد.
آزمون آمادگی متروپالیتن دارای شش خرده آزمون است که در زیر به آنها اشاره میشود:
خرده آزمون 1- معنای کلمات
این خرده آزمون دارای 16 سؤال تصویری است و هر سؤال شامل سه تصویر است. آزمونگر گر یکی از تصاویر را نام میبرد و آزمودنی از میان سه تصویر، تصویر موردنظر را انتخاب میکند.
خرده آزمون 2- دریافت شنیداری
این خرده آزمون دارای 16 سؤال تصویری است و هر سؤال شامل سه تصویر است. در اینجا توانایی درک عبارت و جملات بهجای کلمات موردسنجش قرار میگیرد. آزمون گر دربارۀ یکی از تصاویر بهاختصار توضیح میدهد و آزمودنی تصویر توصیفشده را انتخاب میکند.
خرده آزمون 3- جور کردن
این خرده آزمون دارای 14 سؤال است و توانایی دریافت دیداری و تشخیص شباهتها را میسنجد. آزمودنی از میان سه تصویر سمت چپ، تصویری را انتخاب میکند که با تصویر سمت راست شباهت دارد.
خرده آزمون 4- حروف الفبا
این خرده آزمون دارای 16 سؤال است و دربارۀ توانایی شناسایی حروف اول یا حروف کوچک الفبا است. آزمون گر یکی از حروف را میخواند و آزمودنی از میان حروفی که نوشته شدهاند، حروف موردنظر آزمونگر را انتخاب میکند.
خرده آزمون 5- اعداد و ارقام
این خرده آزمون دارای 26 سؤال است و توانایی آزمودنیها را در شناسایی اعداد میسنجد.
خرده آزمون 6 – کپی کردن
این خرده آزمون دارای 14 سؤال است که ترکیبی از دریافت دیداری و کنترل حرکتی را میسنجد.
خرده آزمون 7- ترسیم آدمک
اجرای این خرده آزمون اختیاری است در این قسمت آزمودنی یک نقاشی از آدم ترسیم میکند که شاخصی برای بلوغ کلی ذهن آزمودنی فراهم میآورد. این خرده آزمون از آزمون ترسیم آدمک گودیناف هریس اقتباس شده است.
آزمونهای استعداد برای دانش آموزان – تشخیص استعداد و انتخاب رشته و هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم و دانشجویان تبریز – کلینیک روانشناسی جوانه رشد تبریز
انتقال یا تغییر مدرسه میتواند تأثیر مهمی بر یادگیری دانشآموزان داشته باشد. در نظام آموزشی ما، انتقالهای طبیعی، زمانی اتفاق میافتند که کودکان بعد از پایان یک مقطع تحصیلی به مدارس دیگر منتقل میشوند یا تغییرات اساسی در فعالیتها یا برنامۀ درسی آنها صورت میگیرد؛ برای مثال، پیشدبستانی به ابتدایی، ابتدایی به راهنمایی، راهنمایی به دبیرستان و دبیرستان به دانشگاه.
انتقالها مهماند، زیرا میتوانند در روال عادی و شیوههای تفکر دانشآموزان اختلال ایجاد کنند و همچنین به این دلیل که سطوح رشدی آنها در همان زمانها اتفاق میافتند (اِکلیز و میجلی، 1989). برای مثال، انتقال از مدرسۀ ابتدایی به راهنمایی (یا دورۀ اول دبیرستان) برای هرکسی مختلکننده خواهد بود، ولی بهطور خاص برای دانشآموزانی که در آن سن، تغییرات بدنی را تجربه میکنند و این امر باعث ناایمنیهای معمول آنها دربارۀ احساس و ظاهر خودشان میشود، بیشتر صدق میکند. متغیرهای انتقال و رشد بهاحتمالزیاد بهطور متقابل با هم تعامل دارند. متغیرهای رشدی میتوانند انتقال را نرم یا خشن کنند، ولی عوامل مرتبط با انتقال نیز بهنوبۀ خود ممکن است بر رشد شخصی، اجتماعی و رشد شناختی تأثیر بگذارند (ویگفیلد و واگنر، 2005).
انتقال به مدرسۀ راهنمایی بهطور خاص مشکلساز است (اِکلیز و میجلی، 1989؛ ویگفیلد، بیرنز و اِکلیز، 2006). این انتقال در یک دورۀ مهم از تغییر فیزیکی در مراحل اولیۀ نوجوانی همراه با تغییرات اجتماعی و شخصی مربوطه اتفاق میافتد. افزون بر این، تغییرات زیادی در مدرسه و ساختار کلاس و مطالب درسی رخ میدهند. در مدرسۀ ابتدایی، کودکان معمولاً در اکثر روزهای مدرسه با همان معلم و همان همسالان هستند. معلم اغلب رابطۀ گرم و پرورشی با کودکان دارد. آموزش اغلب انفرادی شده است و معلمان پیشرفت آنها را در حیطههای محتوایی پیگیری و گزارش میکنند. اختلاف سطح توانایی ممکن است در درون کلاس، با دانشآموزانی در دامنهای از ناتوانیهای یادگیری تا تیزهوش گسترده باشد.
در مقابل، در مدارس راهنمایی و دبیرستان، دانشآموزان معمولاً برای هر درسی، کلاس خود را تغییر میدهند و درنتیجه، برای هر درس معلمان و همسالان متفاوت دارند. معلمان با تعداد کمی از دانشآموزان، رابطۀ نزدیکی دارند. آموزش به کل کلاس ارائه میشود و بهندرت انفرادی میشود. نمرات- چه بر اساس استانداردهای مطلق یا هنجاری- پیشرفت فردی را منعکس نمیکنند و همچنین گزارش نمیشوند. اگر دانشآموزان ردیابی شوند، اختلاف سطح توانایی درون کلاسی ممکن است حداقل باشد. در کل، کلاسهای مدارس راهنمایی و دبیرستان، رسمی، غیرشخصی، ارزشیابانه و رقابتیترند (میس، 2002). اِکلیز و همکاران (اِکلیز و میجلی، 1989؛ اِکلیز، میجلی و آدلر، 1984؛ ویگفیلد و همکاران، 1984) معتقدند که این تغییرات ساختاری و برنامۀ درسی، باعث تغییراتی در باورها و انگیزش مرتبط با پیشرفت دانشآموزان، اغلب در جهت منفی میشوند.
انتقال مدرسه میتواند بهبود یابد. ساختار مدارس راهنمایی برای کمک به تسهیل انتقال طراحی شده است. هرچند برخی از مدارس راهنمایی بهاستثنای نظام متفاوت نمرهدهی مشابه مدارس دبیرستان هستند، بسیاری از مدارس راهنمایی تلاش میکنند تا از طریق نگهداری دانشآموزان با هم در بیشتر اوقات روز در مدرسه و استفاده از تیمهای بین رشتهای معلمان (برای مثال، چهار معلم، برای مهارتهای زبانی، اجتماعی، ریاضیات و علوم)، این انتقال را تسهیل کنند؛ بنابراین، اگرچه معلمان عوض میشوند، بااینحال بیشتر همکلاسیها ثابت میمانند. این معلمان کار میکنند تا برنامۀ درسی یکپارچه را تضمین کنند. تلاشهای بیشتری نیز ممکن است انجام گیرد تا پیشرفت فردی گزارش شود. تأکید کمتر روی مقایسههای ارزشیابانه در بین همسالان کمک میکند نگرانیهای شخصی معمول نوجوانان در این زمینه کاهش یابند.
استعدادیابی. خواه دانشجو باشید یا متخصص، حتماً در مقاطعی از زندگی خود از آزمونهای استعداد استفاده کردهاید؛ اما آیا تابهحال فکر کردهاید که اهمیت آزمونهای استعداد در چیست؟ آزمونهای استعداد معمولاً برای درک و تأیید تواناییهای یادگیرندگان طراحی میشوند. علاوه بر این، به شناسایی نقاط قوی و ضعف تواناییهای کودکان نیز کمک میکنند. بهاینترتیب، افراد به این بینش دست مییابند که بر اساس نقاط قوت و ضعف خود کدام شغل را انتخاب کنند.
اجازه دهید اهمیت و مزایای آزمونهای استعدادیابی را بیشتر بررسی کنیم.
انتخاب شغل
بسیاری از اوقات، دانش آموزان هنگام انتخاب رشته تحصیلی و شغل فقط بر اساس علایق خود، دچار اشتباه میشوند. در اینجا، توجه به این نکته ضروری است که علاقه و استعداد دو چیز متفاوتی هستند. داشتن علاقه به شغلی خاص به این معنا نیست که فرد این پتانسیل یا توان بالقوه را دارد که در آن زمینه عملکرد خوبی داشته باشد. نتایج آزمونهای استعداد، تواناییهای یادگیرندگان در اینکه در چه زمینههایی مهارت دارند و بر این اساس چه رشته تحصیلی و شغلی را باید انتخاب کنند نشان میدهند. بهعنوانمثال، فرض کنید از دانشآموزی آزمون استعداد گرفته میشود و نتایج آن آزمون نشان میدهد که مهارت کلامی او بهتر از مهارت عددی اوست. در چنین حالتی، او میتواند از انتخاب رشته تحصیلی و شغلی که نیاز به مهارتهای کلامی دارد بهجای انتخاب رشته ای که به مهارتهای عددی نیاز دارد، سود ببرد. ازاینرو، آزمونهای استعداد مانند سنگ محک هستند که در آن کودکان میتوانند تصمیم بگیرند کدام رشته تحصیلی و شغل میتواند حداکثر موفقیت را برای آنها به ارمغان بیاورد.
علاوه بر این، آزمونهای استعداد برای دانشآموزانی که در انتخاب رشته تحصیلی و شغلی خود دچار سردرگمی و استرس هستند سودمندند. بهجای تکیه بر ایدهها و گزینههای عمومی، انتخاب رشته تحصیلی و شغل پس از تحلیل مهارتها و علایق آنها مفیدتر است.
شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف
دانستن نقاط قوت و ضعف یکی از مهمترین مراحل یادگیری است. بدون آن، دانش آموزان نمیتوانند تشخیص دهند که آیا در مسیر درستی پیش میروند یا نه. آزمونهای استعدادیابی یکی از معتبرترین منابع برای کودکان و همچنین والدین آنها برای درک بهتر نقاط قوت و ضعف فرزندانشان است. درنتیجه، این آزمونها، درک بهتری از تواناییهای فرزندان به آنها میدهند. این امر برای رشد حرفهای آنها نیز مفید است و ممکن است استعدادهای نهفته کودکان را برجسته سازد.
افزایش احتمال موفقیت
هنگامیکه کودکان انتخاب رشته تحصیلی و شغلی مناسب داشته باشند و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند، چگونه احتمال موفقیت در آینده برای آنها آسانتر میشود؟ جواب این سوال را به صورت مختصر به این صورت می توان گفت که کودکان میتوانند مهارتهای لازم برای یک شغل را از همان ابتدا کسب کنند و میتوانند با آموزش مناسب این مهارتها را توسعه دهند.
نتیجهگیری
در مرکز جوانه رشد تبریز، تیم حرفه ای با مدیریت دکتر اکبر رضایی بر سنجش استعدادهای نهفته کودکان و دانش آموزان و همچنین به توسعه یک برنامه ابتکاری متمرکز هستند تا به کودکان و دانش آموزان در کشف و تقویت استعدادهایشان کمک کنند. مأموریت مرکز جوانه رشد این است که مجموعه ای از مهارتهای کلیدی تفکر انتقادی مانند استدلال، حل مسئله، ارزشیابی، تحلیل و تصمیمگیری را تقویت کنند. برای دستیابی به موفقیت های آتی در زندگی، برنامههای مرکز جوانه رشد را دنبال کنید و فرزندان خود را تشویق کنید تا بر اساس چالشهای روزانه برای استدلال منطقی ثبتنام کنند.
شناسایی استعداد فکری و نقاط قوت و ضعف شناختی کودکان
مشخص کردن عملکرد کلی تواناییهای شناختی کودکان
کمک به تصمیمگیری در مورد برنامه های توسعۀ درمان
تصمیمگیری در مورد جایگذاری کودکان در محیطهای بالینی و آموزشی
ارائۀ اطلاعات بالینی به منظور سنجش و پژوهشهای عصب-روانشناختی
زمان لازم برای اجرای WPPSI
۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه: ۳۰ الی ۴۵ دقیقه
۴ تا ۷ سال و سه ماه: ۴۵ تا ۶۰ دقیقه
هنجاریابی WPPSI-III در ایران
مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیشدبستانی و دبستانی-نسخۀ سوم (WPPSI-III) در ایران توسط هیربد، قلمزن و عابدی (۱۳۹۴) بهعنوان یک ابزار بالینی که به صورت انفرادی اجرا می شود برای آزمون هوش کودکان ۲ سال و ۶ ماهه تا ۷ سال و سهماهه ترجمه و انطباق یابی شده است. این ابزار اندازهگیری نوآورانه از رشد شناختی کودکان پیشدبستانی و خردسالان، ریشه در نظریات و پژوهشهای معاصر دارد. نسخۀ اولیۀ این آزمون در سال ۱۹۶۷ توسط دیوید وکسلر طراحی شده است. از زمان ارائۀ اولیۀ این آزمون چندین بار تجدیدنظر شده است که تا به حال ویرایش سوم آن در ایران هنجاری یابی شده است؛ نسخه اخیر آن یعنی ویرایش چهارم آن هنوز ترجمه و انطباق یابی نشده است. این آزمون تأکید زیادی بر ویژگیهای کودک پسند، ازلحاظ رشدی متناسب با کودک دارد و شامل تکالیف سرعت پردازش، خرده آزمونهای حافظۀ کاری و ساختار عاملی گسترش یافته است. پیشرفتهای گسترده برای بهرهمندی از کودکان و آزمونگرها در نظر گرفته شده است.
خرده آزمونهای WPPSI-III
مقیاس WPPSI-III از ۱۴ خرده آزمون تشکیل شده است. در جدول ۱ خلاصهای از خرده آزمونها ارائه شده است.
خرده آزمون
توضیح
طراحی مکعب
کودک ابتدا یک الگوی ساختنی یا شکلی از کتاب تصویر را مشاهده میکند و سپس در یک محدودۀ زمانی خاص با استفاده از مکعبهای یک یا دو رنگی طرح را از نو میسازد.
اطلاعات
برای سؤالهای تصویری، کودک با انتخاب یک تصویر از بین چهار تصویر به سؤال پاسخ میدهد. برای سؤالهای کلامی کودک به سؤالهایی پاسخ میدهد که گسترۀ وسیعی از عناوین اطلاعات عمومی را میسنجند.
استدلال ماتریسی
کودک به ماتریس ناقصی نگاه میکند و از بین ۴ یا ۵ گزینه، قسمت حذفشده را انتخاب میکند.
واژگان
برای سؤالهای تصویری، کودک نام تصاویر نمایش دادهشده در کتاب تصویر را ذکر میکند. برای سؤالهای کلامی کودک برای واژههایی که آزمونگر با صدای بلند آنها را میخواند تعاریف مناسب ارائه میکند.
مفاهیم تصویری
۲ یا ۳ ردیف تصویر در اختیار کودک قرار داده میشود و او از هر ردیف یک تصویر را انتخاب میکند تا گروهی از تصاویر دارای خصوصیات مشترک را شکل بدهد.
جستجوی نماد
کودک یک گروه جستجو را بررسی میکند و نشان میدهد که آیا نماد گروههای جستجو هماهنگی دارد یا نه.
استدلال لغت
از کودک خواسته میشود تا مفهوم معمول و رایج توصیفشده در مجموعهای از کلیدهای راهنما خاص را شناسایی کند.
رمزگردانی
کودک نمادهای هماهنگ با اشکال هندسی ساده را کپی میکند. کودک با استفاده از کلید، هر نماد را در شکل مطابق آن ترسیم میکند.
درک مطلب
کودک با توجه به فهم خود از اصول کلی و موقعیتهای اجتماعی به سؤالات پاسخ میدهد.
تکمیل تصویر
کودک تصویری را میبیند و سپس به قسمت حذفشده اشاره میکند و یا نام ن را ذکر میکند.
شباهتها
آزمونگر از روی جمله ناقصی که شامل دو مفهوم برخوردار از ویژگیهای مشترک است، روخوانی میکند. از کودک خواسته میشود با ارائۀ پاسخی نمایانگر ویژگیهای مشترک جمله را کامل کند.
درک و فهم لغت
کودک به گروهی شامل ۴ تصویر نگاه میکند و به تصویری که آزمونگر نام آن را با صدای بلند ذکر کرده، اشاره میکند.
الحاق قطعات
تکههایی از پازل با ترتیبی استاندارد در اختیار کودک قرار داده میشود و او در ظرف مدت ۹۰ ثانیه برای تشکیل یک پازل درست و کامل قطعات را در کنار هم قرار میدهد.
نامگذاری تصاویر
کودک نام تصاویر نمایش دادهشده در کتاب تصویر را ذکر میکند.
همانند ویرایشهای قبلی مقیاس وکسلر، WPPSI-III نیز نمرات هوش کلامی (VIQ)، هوش عملی (PIQ) و هوش کل (FSIQ) را به دست میدهد. علاوه بر این، ضریب سرعت پردازش (معروف به شاخص سرعت پردازش (PSQ) را میتوان برای کودکان سنین ۴ تا ۷ سال و ۳ ماه و ترکیب کلی زبان (GLC) را برای کودکان هر دو گروه سنی محاسبه کرد.
چارچوب آزمون
چهارچوب WPPSI-III برای انعکاس نظریههای رشدی رایج و شیوۀ ارزیابی ذهنی کودکان، بهویژه رشد در کودکان خردسال بهروز شده است. همچنین بهمنظور درک بهتر تغییرات رشد شناختی و ادراکی کودکان، سنین دو سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه و همچنین چهار سال تا ۷ سال و ۳ ماه به مجموعه خرده آزمونهای متفاوت تقسیم شده است. برای مشاهدۀ تصویر گرافیکی مربوط به چهارچوب آزمون WPPSI-III برای دو گروه سنی به شکل ۱ و ۲ مراجعه کنید.
شکل ۱- سنین ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه
خرده آزمونهای اصلی
مقیاس کلامی: (۱) درک و فهم لغت (۲) اطلاعات مقیاس عملی: (۱) طراحی مکعب (۲) الحاق قطعات
خرده آزمون تکمیلی
نامگذاری تصویر
شکل ۲- سنین ۴ سال تا ۷ سال و ۳ ماه
خرده آزمونهای اصلی
مقیاس کلامی: اطلاعات واژگان استدلال لغت مقیاس عملی: طراحی مکعب استدلال ماتریسی مفاهیم تصویری رمزگردانی
خرده آزمونها به سه گروه اصلی، تکمیلی و اختیاری تقسیم میشوند. در اکثر موارد از خرده آزمونهای اصلی برای به دست آوردن نمرۀ هوش کلامی، هوش عملی و نمرۀ هوش کل استفاده میشود. اگرچه نمرات خرده آزمونهای اصلی ازلحاظ بالینی معتبر و معنادارند ولی بر اجرای خرده آزمونهای تکمیلی گزینشی، بیشتر تأکید میشود. خرده آزمونهای تکمیلی نمونۀ وسیعی از عملکرد ذهنی شناختی را به دست میدهند و بر این اساس آزمونگر میتواند سرعت پردازش مربوط به گروه سنی بزرگتر و نمرۀ کلی زبان گروه سنی کوچکتر را محاسبه کند. از خرده آزمونهای تکمیلی میتوان بهجای خرده آزمونهای اصلی استفاده کرد.
نمرۀ کلی زبان که برای کودکان بزرگتر اختیاری است، بر نمرات نامگذاری تصویر و درک و فهم لغت متکی است. این خرده آزمونها را نمیتوان جایگزین هیچیک از خرده آزمونهای کلامی اصلی در این گروه سنی کرد. طبقهبندی خرده آزمونها بهعنوان خرده آزمون اصلی، تکمیلی یا اختیاری برای گروههای سنی مختلف متفاوت است. برای مثال، خرده آزمون درک و فهم لغت برای کودکان سنین ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه خرده آزمونی اصلی محسوب میشود، اما برای کودکان سنین ۴ سال تا ۷ سال و ۳ ماه خرده آزمونی اختیاری است.
سنین ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه
برای کودکان سنین ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه، چهار خرده آزمون اصلی وجود دارد. خرده آزمونهای درک و فهم لغت و اطلاعات ازجمله خرده آزمونهای کلامی اصلی و خرده آزمونهای طراحی مکعب و الحاق قطعهها از خرده آزمونهای عملی اصلی هستند.
خرده آزمون نامگذاری تصویر، برای این گروه سنی، خرده آزمون کلامی تکمیلی به شمار میآید و امکان دارد بهعنوان جایگزین درک و فهم لغت یا برای احتساب نمرۀ زبان کلی به کار گرفته شود. چهار نمرۀ کامل قابل حصول برای این گروه سنی عبارتاند از: هوش کلامی (VIQ)، هوش عملی (PIQ) هوش کل (FSIQ) و نمرۀ کلی زبان (GLC).
سنین ۴ سال تا ۷ سال و ۳ ماه
برای کودکان سنین ۴سال تا ۷ سال و ۳ ماه هفت خرده آزمون اصلی وجود دارد که عبارتاند از: سه خرده آزمون کلامی، سه خرده آزمون عملی و یک خرده آزمون سرعت پردازش. خرده آزمونهای کلامی اصلی عبارتاند از: خرده آزمونهای اطلاعات، واژگان و استدلال لغت. خرده آزمونهای عملی اصلی عبارتاند از: خرده آزمونهای طراحی مکعب، استدلال ماتریسی و مفاهیم تصویری. برای انعکاس سهم و تأثیر سرعت پردازش در هوش، ماتریسی و مفاهیم تصویری. برای انعکاس سهم و تأثیر سرعت پردازش در هوش، رمزگردانی بهعنوان خرده آزمون سرعت پردازش مدنظر قرار میگیرد. خرده آزمونهای کلامی تکمیلی عبارتاند از: خرده آزمونهای درک مطلب و شباهتها و خرده آزمونهای عملی تکمیلی عبارتاند از: تکمیل تصویر و الحاق قطعهها. جستجوی نماد بهعنوان آزمون سرعت پردازش تکمیلی مدنظر قرار میگیرد. خرده آزمونهای درک و فهم لغت و نامگذاری تصویر برای این گروه سنی، خرده آزمونهای کلامی اختیاری هستند و نباید جایگزین خرده آزمونهای کلامی اصلی شوند. پنج نمرۀ کل موجود و قابل حصول برای این گروه سنی عبارتاند از: هوش کلامی (VIQ)، هوش عملی (PIQ)، ضریب سرعت پردازش (PSQ)، هوش کل (FSIQ) و نمرۀ کلی زبان (GLC).
کاربردهای WPPSI–III
از مقیاس WPPSI-III میتوان بهعنوان ابزاری روانی- آموزشی برای سنجش جامع و فراگیر عملکرد شناختی کودکان استفاده کرد. همچنین میتوان از این مقیاس بهعنوان بخشی از سنجش معطوف به تشخیص استعداد ذهنی، تاخیرات رشد شناختی و عقبماندگی ذهنی بهره گرفت و از نتایج آن بهعنوان راهنمایی برای جایگزینی تصمیمات در برنامههای بالینی و یا برنامههای مربوط به مدرسه اشاره کرد.
علاوه بر این، WPPSI-III با نسخۀ دوم آزمون پیشرفت فردی وکسلر ارتباط پیدا میکند که این آزمون معیاری جامع و فراگیر برای پیشرفت تحصیلی کودکان و بزرگسالان است. این ارتباط در زمینۀ توانایی شناختی و پیشرفت تحصیلی کودکان کمسنوسال اطلاعاتی ارائه میدهد. در محیط مدرسه برای پیشبینی پیشرفت تحصیلی در آینده، بهطور گسترده از آزمونهای عملکرد ذهنی استفاده میشود. WPPSI-III به این شیوه برای اهداف مداخلهای آموزشی نظیر جایگزینی در برنامههای شناخت افراد استثنایی با برنامههای تشخیص ناتوانیهای یادگیری یا تاخیرات شناختی اطلاعات ارزشمندی را به دست میدهد.
سیستم سنجش رفتار انطباقی- نسخۀ دوم را میتوان با هدف افزایش میزان کارایی بالینی به همراه WPPSI-III به کار برد. این ترکیب در زمینۀ عملکرد شناختی و انطباقی موردنیاز برای تشخیص درست عقبماندگی ذهنی اطلاعاتی ارائه میدهد.
در پایان میتوان از اهداف تحقیقاتی WPPSI-III استفاده کرد. ارزیابی تواناییهای شناختی در زمینۀ نحوۀ اکتساب و عرضۀ عملکردهای مهم ذهنی توسط کودکان کمسنوسال، دانش و آگاهی بسیاری را به همراه دارد. برای مثال محققان میتوانند برای بررسی تغییرپذیری اثربخشی مداخلات مدرسه محور با توجه به توانایی شناختی کودک یا برای تعیین تأثیرات جراحت مغزی آسیبزا بر کارکرد شناختی از WPPSI-III استفاده کنند.
برای درک بهتر رشد شناختی در طول سالهای بحرانی رشد، دامنهی سنی WPPSI-III به دو گروه تقسیمبندی شده است. کودکان بین ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه در تعداد کمی خرده آزمون نیازمند حداقل بیان کلامی شرکت میکنند که این امر میزان تأثیرات گیجکنندۀ احتمالی مدتزمان محدود توجه و رشد زبان بر عملکرد را کاهش میدهد. کودکان سنین ۴ تا ۷ سال و ۳ ماه در خرده آزمونهای بیشتری شرکت میکنند که تعدادی از این خرده آزمونها نیازمند بیان کلامی و مهارتهای مدادی (نوشتاری) است.
اگرچه برای کودکان ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه آزمون WPPSI-III متشکل از ۵ خرده آزمون و برای کودکان ۴ سال تا ۷ سال و ۳ ماه این تعداد بالغ بر ۱۴ خرده آزمون است، بهمنظور احتساب هوش کلامی، هوش عملی و هوش کل برای کودکان کم سن و سال باید تنها ۴ خرده آزمون اصلی و برای کودکان بزرگتر ۷ خرده آزمون اصلی به اجرا دربیاید. امکان دارد متخصصان به دلایل عملی یا بالینی ۷ خرده آزمون اضافی را هم به اجرا درآورند. برای مثال، امکان دارد برای کودک دچار تأخیر در رشد حرکتی، خرده آزمون تکمیل تصویر جایگزین خرده آزمون طراحی مکعب شود. نمرات کل (یعنی هوش کلامی، هوش عملی، سرعت پردازش، هوش کل و نمرۀ کلی زبان) باید همیشه حاصل بهکارگیری خرده آزمونهای مناسب سن، یا جایگزینهای مجاز آن خرده آزمونها باشند. برای تسهیل تفسیر نمرات، برای هر خرده آزمون هنجارهای فردی مشخص میشوند.
آزمودن کودکان نزدیک به پایان دامنۀ سنی
دامنههای سنی WPPSI-III و مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان – ویرایش سوم، برای کودکان سنین ۶ تا ۷ سال و ۳ ماه باهم تداخل دارند. آزمونگر میتواند برای تعیین معیار مناسب یک کودک مابین این سنین دست به انتخاب بزند. برای کودکان مشکوک به میزان توانایی شناختی کمتر از حد متوسط، به دلیل سطح پایین WPPSI-III، در این دامنۀ سنی باید از این مقیاس استفاده شود. برای کودکان کم مهارت در زبان، دچار نواقص زبانی یا مشکلات بیانی و کلامی باید بهمنظور کاهش میزان تأثیرات گیجکنندۀ زبان یا بیان کلامی بر نمرات کل از WPPSI-III استفاده شود، اما برای کودکان بسیار توانمند بایستی از WISC-III یا نسخههای بالاتر استفاده شود؛ چراکه این مقیاس از سطح بالایی برخوردار است. برای کودکان متوسط ازلحاظ توانایی انتخاب بین WPPSI-III و WISC-III به قضاوت بالینی متخصصان امر روانشناسی و آموزش نیاز است. مقیاس WISC-III برای محاسبۀ هوش کل، اجرای ۱۰ خرده آزمون را ایجاب میکند، درحالیکه مقیاس WPPSI-III اجرای ۷ خرده آزمون را الزامی میکند. برای کودکانی که در زمینۀ کامل کردن سنجش طولانیمدت مشکلدارند از مقیاس WPPSI-III استفاده میشود. دلایل ارجاع، آشنایی با آزمونها و آگاهی از ویژگیهای کودک (برای مثال، تواناییهای کلامی، فراخنای توجه) ازجمله مواردی هستند که باید به آنها توجه شود. برای کودکان ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه مقیاس بیلی برای رشد کودکان، نسخۀ دوم (BSID-II) – با مقیاس WPPSI-III تداخل و همپوشی دارد. هر دو ابزار سطح عملکرد فعلی کودک را ارزیابی میکنند، اما هدف هرکدام از آنها متفاوت است. BSID-II برای ارزیابی رشد کودکان در حوزههای شناختی، حرکتی و رفتاری (و بهعبارتدیگر بررسی این نکته که آیا کودک در مراحل مختلف رشد مهارتهای گوناگونی دارد) طراحی شده است، درحالیکه WPPSI-III در اصل کیفیت مهارتهای شناختی کودک در مقایسه با مهارتهای کودکان همسنوسال او را ارزیابی میکند، اما مقیاس ذهنی و روانی BSID-II شامل تکالیفی است که کارکردهای مشابه کارکردهای WPPSI-III را ارزیابی میکند. برای کودکان کم سن و سال مشکوک به میزان توانایی کمتر از حد متوسط بایستی مقیاس روانی BSID-II مدنظر قرار گیرد. برعکس برای کودکان برخوردار از میزان توانایی بالا بایستی از مقیاس WPPSI-III استفاده شود. هدف آزمون و نیازهای کودک خاص بایستی بر تصمیمگیری مربوط به استفاده از BSID-II یا WPPSI-III تأثیر داشته باشد و آن را هدایت کند.
آزمودن کودکان دارای نیازهای خاص
اغلب کودکان دارای نیازهای خاص که نواقص و اختلالات زبانی یا جسمی دارند، برای ارزیابی روانی ارجاع داده میشوند. در مورد چنین کودکانی نکتۀ مهم این است که عملکرد ضعیف در آزمون شناختی به توانایی ذهنی پایین نسبت داده نشود. چراکه در حقیقت این مورد مربوط به ناتوانیهای حسی یا حرکتی است. بسته به ماهیت معلولیت و ناتوانی و نوع آزمون اجرایی، امکان دارد عملکرد کودک به نمراتی منجر شود که در صورت اجرای استاندارد آزمون، ظرفیت و توانایی ذهنی کودک را کماهمیت جلوه دهد. برای مثال، کودک مبتلابه نقص حرکتی شدید بهاحتمالزیاد در تعدادی از خرده آزمونهای عملی WPPSI-III که برای انجام مواد آنها در یک محدودۀ زمانی به تواناییهای حرکتی سطح بالا و عالی نیاز دارد، نمرات پایینی را کسب میکند. به همین نحو، کودک دچار نواقص شنیداری، زبانی یا گفتاری بیانی در خرده آزمونهای کلامی نقص و کاستی دارد. اگرچه این مقاله قصد ندارد برای آزمودن کودکان دچار نواقص جسمی رهنمودهایی را ارائه دهد، این پیشنهادها میتواند در امر ارزیابی تواناییهای این کودکانی کارآمد و مفید واقع شود.
پیش از آزمودن یک کودک دچار نقص جسمی یا زبانی با محدودیتهای او و شیوۀ مطلوب ارتباط و تمامی مواردی که ممکن است انحراف از رویههای استاندارد را ایجاب کند، آشنایی پیدا کنید. برای سنجش یک کودک دارای نیازهای خاص با لزوم به حفظ شیوههای استاندارد، مقداری انعطافپذیری لازم و ضروری است. برای مثال یک کودک دچار نقص حرکتی در تکالیف نیازمند مهارتهای دستی، ضعیف عمل میکند. شما باید اجرای خرده آزمونهای کلامی و خرده آزمونهای عملی نیازمند مهارتهای حرکتی ساده یا خرده آزمونهای عملی فاقد حرکت (برای مثال مفاهیم تصویری و استدلال ماتریسی) را مدنظر قرار دهید. برای احتساب و دریافت هوش کل میتوان جستجوی نماد را که به مهارت حرکت یک متری نیاز دارد جایگزین رمزگردانی کرد. امکان دارد از نمرات کلامی بهعنوان معیار تخمینی این تواناییهای شناختی کودک استفاده شود. به همین نحو، برای کودک دچار نقص زبانی شما میتوانید بر خرده آزمونهای عملی بهعنوان معیار تخمینی تواناییهای شناختی کودک تأکید کنید و آنها را به کار ببرید. خرده آزمونهای نامگذاری تصاویر و درک و فهم لغت در اصل برای کودکان کم سن و سال طراحی شدهاند، اما از آنها میتوان برای کودکان مشکوک به نقص بیان یا دیگر نواقص زبانی استفاده کرد چراکه این خرده آزمونها بر بیان شفاهی تأکید زیادی ندارند و معیارهای کلامی ارائه میدهند.
برای کودکان دچار نواقص جسمی میتوان از دیگر آزمونهای طراحیشده برای این جمعیت در جهت تکمیل WPPSI-III استفاده کرد. مثل همیشه سنجش عملکرد شناختی کودک بایستی بر منابع اطلاعاتی چندگانه ازجمله اطلاعات مربوط به تاریخچۀ زندگی استوار باشد. در مورد کودکانی که با استفاده از سمعک یا دستگاه کمک شنیداری ازلحاظ تیز حسی شنیداری در حد طبیعی یا نزدیک به این حد هستند و با کمک این دستگاهها به تجربیات گستردهای رسیدهاند، نتایج بهدستآمده با WPPSI-III احتمالاً معتبر هستند، اما نمرات کل ممکن است گیجکننده باشند و حصول کودک در حوزهی زبان گفتاری را به دلیل استفاده از کمک شنیداری به بهترین نحو نشان دهند، اما برای کودکان ناشنوا یا کمشنوا که قدرت تمیز و تیز حسی شنیداری بالایی ندارند به هنگام تعبیر نتایج بایستی عوامل مختلفی مدنظر قرار گیرند، عواملی نظیر سن شروع، سن تشخیص، سببشناسی اختلال و نقص شنوایی، کیفیت و میزان تقویت صدا توسط سمعک کودک و درجه و استواری این اختلال همراه با دیگر تشخیصها. به هنگام برنامهریزی تغییرات در حال اجرای WPPSI-III برای این جمعیت از کودکان، زبان اصلی کودک (برای مثال زبان اشارهی کاربردی) و شیوهی مطلوب ارتباط (برای مثال زبان اشاره یا گفتاری) ازجمله عوامل مهمی هستند که در برابر نوع یا میزان فقدان شنوایی باید مدنظر قرار گیرند. برای اجرای بهترین روش ارتباط با یک کودک خاص، مشورت با یک مربی حرفهای و باتجربه در زمینۀ ارتباط با اشخاص ناشنوا یا کمشنوا و آشنا با کودک مورد آزمایش توصیه میشود.
تمامی تغییرات صورت گرفته در دستورالعملهای اجرا و نمرهگذاری استاندارد (برای مثال استفاده از مفسر، ترجمۀ پرسشها، راهنماییها، ترتیب اجرایی خارج از استاندارد و غیره) بایستی در صورتجلسۀ WPPSI-III و گزارش تفسیری ذکر و ثبت شود و به هنگام تفسیر نتایج آزمون به آن توجه شود. متخصصانی که عملکرد کودک را ارزیابی میکنند بایستی برای ارزیابی تأثیرات چنین شیوههای تغییریافتهای بر نمرههای آزمون، بر قضاوت بالینی تکیه کنند. برخلاف این حقیقت که برخی از تغییرات از اعتبار بهکارگیری هنجارها میکاهند، یک چنین سنجش محدودیتهایی، در زمینۀ نقاط قوت و ضعف کودک در عملکرد ذهنی، اغلب اطلاعات کیفی و کمی بسیار ارزندهای ارائه میدهند.
خلاصه و جمعبندی
طول و ساختار. مقیاس هوشی وکسلر پیشدبستانی و دبستانی-نسخۀ سوم (WPPSI-III) برای سنجش هوش کودکان بهصورت انفرادی طراحی شده است. زمان اجرا بستگی به ردۀ سنی کودک در آن دارد. بر اساس دفترچۀ راهنمای اجرا و نمرهگذاری، اجرای خرده آزمونهای اصلی برای بیشتر کودکان ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه تقریباً ۳۰ تا ۴۵ دقیقه طول میکشد. برای اکثر کودکان ۴ سال تا ۷ سال ۳ ماه تقریباً ۴۵ تا ۶۰ دقیقه زمان میبرد. گروه اول به ۴ خرده آزمون اصلی و گروه دوم و بزرگتر به ۷ خرده آزمون اصلی باید پاسخ دهند.
۲سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه
کودکان در این گروه سنی باید ۴ خرده آزمون اصلی را انجام دهند: درک و فهم لغات، اطلاعات، طراحی مکعبها و الحاق قطعات. نامگذاری تصاویر نیز بهعنوان یک خرده آزمون تکمیلی در دسترس است. بر اساس این اقدامات، میتوان ۴ نمرۀ ترکیبی محاسبه کرد: هوشبهر کلامی (VIQ)، هوشبهر عملی (PIQ)، هوشبهر کلی (FSIQ) و نمرۀ کلی زبان (GLC)
۴ سال تا ۷ سال ۳ ماه
کودکانی که در این گروه سنی قرار میگیرند باید ۷ خرده آزمون اصلی را انجام دهند: اطلاعات، واژگان، استدلال لغت، طراحی مکعبها، استدلال ماتریسی، مفاهیم تصویری و رمزگردانی. بر اساس این اقدامات، میتوان ۵ نمرۀ ترکیبی را محاسبه کرد: هوشبهر کلامی (VIQ)، هوشبهر عملی (PIQ)، هوشبهر کلی (FSIQ) و نمرۀ کلی زبان (GLC) و ضریب سرعت پردازش (PSQ). علاوه بر این، ۷ خرده آزمون تکمیلی نیز در دسترس است: درک مطلب، شباهتها، تکمیل تصاویر، نامگذاری تصاویر، درک و فهم لغات، الحاق قطعات و جستجوی نماد.
از خرده آزمونهای تکمیلی (مانند نامگذاری تصاویر) میتوان برای ایجاد نمرات ترکیبی اضافی (مانند GLC) استفاده کرد. یا میتوان برای جایگزینی یک خرده آزمون اصلی استفاده کرد. قوانین خاص برای جایگزینی خرده آزمونها در کتابچۀ راهنما بحث شده است.
تعداد سؤالها در هر خرده آزمون بسته به گروه سنی متفاوت است. دامنۀ نمرات سؤالها نیز برای هر خرده آزمون متفاوت است (بهعنوانمثال، به سؤالات خرده آزمون اطلاعات صفر و یک تعلق میگیرد، درحالیکه به سؤالات خرده آزمون واژگان نمره صفر تا ۲ تعلق میگیرد). نمرات خام جمعآوریشده و به نمرات مقیاس، نمرات ترکیبی- VIQ، PIQ، FSIQ، GLC، PSQ – نمرات استاندارد، نیمرخهای نمره، رتبههای صدکی، طبقهبندی توصیفی و معادلهای سنی آزمون تبدیل میشوند.
اجرا، نمرهگذاری و تفسیر
کتابچۀ راهنمای مقیاس هوشی وکسلر پیشدبستانی و دبستانی-نسخۀ سوم (WPPSI-III) بیان میکند که آزمونگران و نمره گذاران آزمون باید آموزش فنی لازم را در زمینه اجرا دیده باشند. این آزمون برای اجرا نسبتاً آسان، آسان برای نمرهگذاری و برای تفسیر نسبتاً دشوار است.
پایایی آزمون
همسانی درونی: از آزمون پایایی دونیمه کردن برای محاسبۀ پایایی نمرات برای دونیمههای آزمون بر اساس دادههای نمونۀ هنجاریابی استفاده شد. بر اساس مطالب مندرج در کتابچۀ راهنما، متوسط ضریب پایایی برای خرده آزمونها بین ۰/۸۱ تا ۰/۹۴ و مقیاسهای ترکیبی بین ۰/۹۰ تا ۰/۹۶ قرار گرفتند. هر دو مقدار قابل قبولی از همسانی درونی نمرات را نشان میدهند.
اجرای آزمون هوش کودکان WPPSI-III در مرکز مشاورۀ جوانۀ رشد تبریز
مقیاس هوشی وکسلر پیشدبستانی و دبستانی-نسخۀ سوم (WPPSI-III) و همچنین سایر آزمونهای هوش در مرکز مشاورۀ جوانۀ رشد تبریز بهوسیلۀ استادان مجرب انجام میشود. شما میتوانید با مراجعه به این مرکز انواع آزمونهای جدید هوش را انجام داده و ضریب هوشی یا هوشبهر (IQ) خود و فرزندانتان را بسنجید. قبل از این کار میتوانید جهت بهرهمندی از مشاورۀ رایگان کارشناسان روانسنجی مرکز جهت انتخاب نوع مناسب سنجش هوش و استعداد کودکان یا سایر آزمونها و شرایط اجرا با شمارۀ همراه مرکز مشاورۀ جوانۀ رشد تبریز دپارتمان روانسنجی ۰۹۱۴۶۳۴۷۰۹۸ تماس بگیرید.
مجموعه آزمونهای نیمرخ استعداد– 9 خرده آزمونی (مانا- 9) نه حوزۀ جداگانه از تواناییهای اولیه ذهنی را سنجش میکند. هر یک از آزمونها بهصورت مستقل به نحوه استدلال و درنتیجه به حوزۀ تحصیلی و شغلی افراد مربوط میشوند. در کل اهداف استفاده از مانا- 9 عبارتاند از:
سنجش استعدادهای ذهنی افراد برای هدایت و برنامهریزی تحصیلی و شغلی دانشآموزان پایه نهم و دبیرستان
پژوهش در مورد هوش و ارتباط آن با سایر سازههای روانشناختی؛ عملکرد شغلی و یادگیری؛ سنجش و پژوهشهای عصب روانشناختی
دفترچۀ آزمون مانا- 9
دفترچۀ آزمون مانا- 9 از 9 خرده آزمون تشکیل شده است. سؤالات همۀ خرده آزمونها بر اساس سطح دشواری مرتب شدهاند و سؤالات آزمونهای مختلف از نوع باز پاسخ و بسته پاسخ چندگزینهای هستند. در این آزمون از آزمودنیها خواسته میشود در یک زمان محدود به سؤالات پاسخ دهند. در ابتدای هر یک از این خرده آزمونها، دستورالعملهایی با مثالهای عملی وجود دارد که آزمودنی را در زمینۀ نحوۀ پاسخدهی درست راهنمایی میکنند.
خرده آزمونهای مانا- 9
Visual reasoning: این خرده آزمون از 32 سؤال تشکیل شده است که توانایی استدلال داتش آموزان با علائم و اشکال را موردسنجش قرار میدهد.
Numerical reasoning: این خرده آزمون، استدلال عددی را موردسنجش قرار میدهد که از 20 سؤال باز پاسخ تشکیل شده است.
Verbal analysis: این خرده آزمون از 32 سؤال تشکیل شده است که نشان میدهند چگونه افراد میتوانند از اطلاعات ارائهشده، نتایج منطقی بگیرند.
Sequential reasoning: سیودو سؤال در این آزمون نحوۀ استدلال توالی افراد را سنجش میکند.
Spatial recognition: این خرده آزمون از 70 سؤال تشکیل شده است که بازشناسی فضایی را میسنجند.
Three-D: ده سؤال در این آزمون همان ویژگیها و تواناییهایی را میسنجند که در آزمون تشخیص فضایی هم لازم بودند؛ اما این آزمون شکلها را مانند آزمون تشخیص فضایی تغییر نمیدهد یا دستکاری نمیکند بلکه شکلها در آن قاعدهمند هستند.
Systems: اين آزمون توانايي تطبیق دادن نمادها با حروف را ميسنجد.
Vocabulary: این خرده آزمون از 40 سؤال تشکیل شده است که درک دانش آموزان از معنای واژگان را ارزیابی میکنند.
Figurework: آزمون کار با ارقام با 30 سؤال، مهارتهای دانش آموزان را در شرایط روزمره که محاسبات ریاضی ضروری است سنجش میکند.
شرایط اجرا و نمرهگذاری
محدودیت زمانی برای هرکدام از 9 آزمون متفاوت است. برای مثال، ده دقیقه زمان برای اجرای آزمون Visual reasoning موردنیاز است. دستورالعملهای هرکدام از خرده آزمونها را میتوان در ۲ تا ۳ دقیقه برای افراد توضیح داد. زمان لازم برای اجرای کامل آزمون 100 دقیقه است، به همین خاطر تمام این آزمونها را میتوان بهراحتی در یک جلسه اجرا کرد. نمرهگذاری مانا-9 خیلی سرراست است و معمولاً از شابلون یا کلید برای نمرهگذاری دستی استفاده میشود که برای این کار تقریباً 10 دقیقه و تفسیر نمرات و تنظیم الگوها در حدود 60 دقیقه زمان نیاز دارد (رویهمرفته 70 دقیقه). شیوۀ نمرهگذاری عینی مانا-9 مشکل ذهنیت در نمرهگذاری را حل میکند.
گزارش نتایج مانا- 9
در گزارش نتایج مانا- 9، نیمرخ نمرات خام، نمرات استانداردشده و نمرات IQ برای مجموعه آزمونها در نموداری ارائه میشود که امکان مقایسه بین تواناییهای مختلف را فراهم میآورد. همچنین در این گزارش تفسیر نتایج آزمونها و 36 نیمرخ مرتبط با استعداد افراد (نیمرخهای حسابداری و امور مالی، کشاورزی، معماری، هنر و طراحی، تاریخ هنر، زیستشناسی، کترینگ، شیمی، ادبیات کلاسیک، رایانش و فناوری اطلاعات، صنایعدستی، رقص، هنرهای نمایشی، بومشناسی و علوم زیستمحیطی، اقتصاد، مهندسی، زبان انگلیسی، مد، جغرافیا، تاریخ، مدیریت هتل، زبانشناسی، حقوق، علوم اطلاعات و کتابداری، ریاضیات و آمار، رسانه و ارتباطات، موسیقی، پرستاری، فلسفه و مطالعات دینی، فیزیک، سیاست و روابط بینالملل، روانشناسی، جامعهشناسی، مطالعات ورزشی، فناوری نساجی، دامپزشکی) جهت هدایت تحصیلی و شغلی افراد ارائه میشوند.