آزمون هوش استنفورد- بینه | نسخه پنجم (SB-5)
آزمون استنفورد- بینه یکی از جامعترین، معتبرترین، کاربردیترین و محبوبترین آزمونهای استانداردشده است که امروزه در سطح بینالمللی برای ارزیابی تواناییهای شناختی، اندازهگیری دقیق هوشبهر (IQ)، غربالگری اختلالات عصب روانشناختی، تشخیص نقصهای رشدی، ناتوانیهای یادگیری، و تشخیص تیزهوشی، دیرآموز و کمتوان ذهنی استفاده میشود.
آزمون استنفورد- بینه، پنج عامل توانایی شناختی را اندازهگیری میکند: استدلال سیال، دانش، استدلال کمی، پردازش دیداری- فضایی و حافظه کاری. هر یک از این عوامل در دو حوزه مجزا، کلامی و غیرکلامی مورد آزمون قرار میگیرند. هوشبهر نهایی از ترکیب نمرات این عاملها به دست میآید.
میانگین نمره هوشبهر (IQ) در آزمون استنفورد- بینه 100 است. افرادی که نمره کمتر از 70 میگیرند عقبمانده ذهنی در نظر گرفته میشوند. ضریب هوشی نرمال بین 85 تا 115 است. تنها حدود 1 درصد از مردم جهان دارای ضریب هوشی 135 یا بالاتر هستند. ضریب هوشی افراد نابغه یا نزدیک به نابغه در حدود 140 تا 145 است. بالاترین نمرهای که تاکنون برای آزمون استنفورد- بینه ثبت شده است 328 بوده است.
در طول تاریخ صدساله خود، آزمون استنفورد- بینه بازنگریهای زیادی را پشت سر گذاشته است. این آزمون برای اولین بار در سال 1916 توسط لوئیس ترمن در دانشگاه استنفورد طراحی شد که بر اساس کار قبلی روانشناس فرانسوی، آلفرد بینه و دانشجوی او، تئودور سیمون صورت گرفت. به مرور زمان، این آزمون پیشرفت کرد تا به اعتبار و روایی امروزی خود رسید.
آزمون استنفورد- بینه را میتوان از سن 2 سالگی تا 89 سالگی اجرا کرد. برای اجرای این آزمون معمولاً به 45 تا 90 دقیقه وقت لازم است، اما میتواند مدت زمان اجرای آزمون تا 2 ساعت و 30 دقیقه طول بکشد. هر چه کودک بزرگتر باشد و خرده آزمونهای بیشتری اجرا شود، معمولاً تکمیل آزمون بیشتر طول میکشد.
آزمون استنفورد- بینه یک آزمون تخصصی است و نیاز به دانش خاصی برای اجرا و تفسیر نتایج دارد، بنابراین باید توسط روانشناسان آموزشدیده و مجرب بهصورت انفرادی و در شرایط استاندارد اجرا شود.
آزمون هوش وکسلر کودکان | ویرایش پنجم (WISC-V)
آزمون هوش وکسلر برای کودکان (WISC-V)
آزمون هوش وکسلر برای کودکان – ویرایش پنجم، استاندارد ایران (WISC-V) یک ابزار بالینی جامع و جداگانه است که برای ارزیابی مهارتهای استدلال کودکان 6 تا 16 سال استفاده میشود. نتایج آزمون شامل نمره ضریب هوشی کامل (IQ) و همچنین رتبهبندی و نمرات معادل برای شاخصهای درک کلامی، فضایی دیداری، استدلال سیال، حافظه کاری و سرعت پردازش است.
WISC-V را میتوان برای اهداف شناسایی ناتوانی ذهنی، استعداد، ناتوانیهای یادگیری خاص، قرار دادن در برنامههای تخصصی و مداخله بالینی استفاده کرد. ارزیابی معمولاً بین یک و نیم تا دو ساعت زمان نیاز دارد و با استفاده از iPad انجام میشود.
نمرات ارزیابی ما توسط روانشناسان باتجربه، تحلیل و گزارش میشود.
مهارتهای ارزیابیشده با WISC-V
آزمون روانسنجی WISC-V اخیراً (2016) بهروز شده است تا 75 سال تحقیق و پیشرفت در زمینه ارزیابی فکری را در خود جای دهد و همچنین نیازهای عملی و بالینی جامعه معاصر را منعکس میکند.
WISC-V دارای 10 خرده آزمون اصلی و خرده آزمون تکمیلی است:
- شباهتها و واژگان دو خرده آزمون اصلی هستند که نمره درک کلامی را تشکیل میدهند.
- دو زیر آزمون اصلی بصری-فضایی عبارتاند از طراحی بلوک و پازلهای بصری.
- استدلال سیال با دو خرده آزمون اصلی، استدلال ماتریس و وزنهای اشکال اندازهگیری میشوند.
- فراخنای ارقام و فراخنای تصویر دو خرده آزمون اصلی حافظه کاری هستند و کدگذاری و جستجوی نمادها دو خرده آزمون اصلی سرعت پردازش هستند.
بااینحال، 10 خرده آزمون اصلی بهطور یکسان در ضریب هوش کامل یا نمره IQ نقش ندارند. ضریب هوشی در مقیاس کامل از هفت زیر آزمون اولیه تشکیل شده است.
- شباهتها
- واژگان
- طراحی بلوکها،
- استدلال ماتریسی
- وزنهای اشکال
- فراخنای ارقام و رمزگذاری
هنگامیکه ما در مورد IQ یک فرد صحبت میکنیم، بهطورکلی به نمره FSIQ آنها اشاره میکنیم. همچنین ممکن است یک نمره GAI دریافت کنید که مشابه یک FSIQ است. بااینحال، وزن کمتری بر حافظه کاری و سرعت پردازش میگذارد. اختلاف قابلتوجه بین FSIQ و GAI کودک ممکن است نشاندهنده ناتوانی یادگیری باشد.
اطلاعات بیشتر درباره شاخصهای WISC-V
- شاخص درک کلامی توانایی کودکان در دسترسی و به کار بردن دانش اکتسابی کلمات را میسنجد. بهطور خاص، این نمره نشاندهنده توانایی کودکان در بیان کلامی مفاهیم معنادار، تفکر در مورد اطلاعات کلامی و بیان خود با استفاده از کلمات است.
- شاخص دیداری-فضایی توانایی کودک را در ارزیابی جزئیات دیداری و درک روابط دیداری-فضایی برای ساختن طرحهای هندسی از روی یک الگو اندازهگیری میکند. این مهارت مستلزم استدلال دیداری-فضایی، ادغام و ترکیب روابط جزء-کل، توجه به جزئیات دیداری، گاهی اوقات با استفاده از هماهنگی دست و چشم و کار سریع و کارآمد با اطلاعات دیداری است.
- شاخص استدلال سیال توانایی کودک را در تشخیص رابطه مفهومی زیربنایی بین اشیاء دیداری و استفاده از استدلال برای شناسایی و اعمال قوانین میسنجد. شناسایی و کاربرد روابط مفهومی مستلزم استدلال استقرایی و کمی، هوش دیداری گسترده، پردازش همزمان و تفکر انتزاعی است.
- شاخص حافظه کاری توانایی کودک را برای ثبت، نگهداری و دستکاری اطلاعات دیداری و شنیداری اندازهگیری میکند. این تکالیف مهارتهای فرد را در توجه، تمرکز و استدلال ذهنی و همچنین تمایز بینایی و شنوایی اندازهگیری میکند. این مهارت ارتباط تنگاتنگی با یادگیری و پیشرفت دارد.
- شاخص سرعت پردازش، سرعت و دقت کودک در شناسایی دیداری، تصمیمگیری و اجرای تصمیم را اندازهگیری میکند. عملکرد مربوط به اسکن دیداری، تمایز دیداری، حافظه دیداری کوتاهمدت، هماهنگی بینایی حرکتی و تمرکز است. این مهارت ممکن است برای رشد کودک در خواندن و توانایی تفکر سریع بهطورکلی مهم باشد. افرادی که سرعت پردازش کمتری دارند معمولاً به زمان بیشتری برای تکمیل کارهای مدرسه و سایر کارهای روزانه نیاز دارند. شاخص سرعت پردازش پایین نشان میدهد که یک کودک برای انجام برخی تکالیف، بیشتر از حد متوسط زمان صرف میکند. دانشآموزان بسیار وظیفهشناس، دانشآموزانی که اضطراب امتحان دارند یا کمالگرایان معمولاً بدون توجه به اینکه با چه سرعتی اطلاعات را پردازش میکنند، نمره پایینتری در PSI میگیرند.
نمره ضریب هوشی مقیاس کامل از هفت خرده آزمون مشتق میشود و توانایی را در پنج حوزه توانایی شناختی خلاصه میکند: شاخصهای درک کلامی، دیداری-فضایی، استدلال سیال، حافظه کاری و شاخصهای سرعت پردازش. امتیاز مقیاس کامل WISC–V یکی از راههای مشاهده عملکرد فکری و مهارتهای استدلال کودک است. بالاترین امتیاز شاخص ممکن که میتوان در استاندارد WISC-V به دست آورد 155 است. بالاترین FSIQ ممکن 160 است.
مقیاس هوش وکسلر برای کودکان یکی از قویترین ابزار اندازهگیری توانایی شناختی است. نسخۀ اخیر WISC تصویر جامعتری از تواناییهای کودک ارائه میدهد. نتایج آزمون WISC میتواند دلایل احتمالی عدم موفقیت را نشان دهد و همچنین زمینههای ناهمخوانی (شکافهای) معنیدار را نشان دهد. علاوه بر این، نتایج میتواند شواهدی مبنی بر توانایی استدلال برای ثبتنام در برنامههای آموزشی تیزهوشان و جهشی ارائه کند. نتایج همچنین میتواند در حمایت از فرزند شما در مدرسه و تعامل مؤثرتر در خانه کمک کند.
آزمون هوش وکسلر پیش از دبستان– ویرایش سوم (WPPSI-III)
آزمون هوش وکسلر پیش از دبستان– ویرایش سوم (WPPSI-III)
حوزههای اندازهگیری
آزمون هوش پیش از دبستان وکسلر – ویرایش سوم (WPPSI-III) برای آزمون هوش (توانایی شناختی) به زبان فارسی طراحی شده است. کودکان 2 سال 6 ماه تا 7 سال 3 ماه در زمینههای محتوایی زیر:
- استدلال کلامی
- شکلگیری مفهوم
- پردازش متوالی
- درک شنیداری
- انعطافپذیری شناختی
- قضاوت اجتماعی
- سازماندهی ادراکی
- سرعت پردازش
اهداف
WPPSI-III یک ابزار ارزیابی هوش هنجار مرجع است که میتواند برای موارد زیر استفاده شود:
– اندازهگیری عملکرد شناختی کلی،
– شناسایی استعدادهای ذهنی، عقبماندگی ذهنی و نقاط قوت و ضعف شناختی،
– هدایت توسعه برنامه درمانی،
– تصمیمگیری برای قرار دادن در محیطهای بالینی و آموزشی و
– ارائه اطلاعات بالینی برای ارزیابی و تحقیقات عصب روانشناختی.
طول و ساختار
WPPSI-III برای ارزیابی کودکان بهصورت انفرادی طراحی شده است. زمان اجرا بستگی به گروه سنی کودک دارد. طبق دفترچه راهنمای اجرا و نمرهگذاری، خرده آزمونهای اصلی برای اکثر کودکان ۲ سال و ۶ ماه تا ۳ سال و ۱۱ ماه تقریباً ۳۰ تا ۳۵ دقیقه و برای اکثر کودکان ۴ سال تا ۷ سال و ۳ ماه تقریباً ۴۰ تا ۵۰ دقیقه طول میکشد. گروه کوچکتر به 4 خرده آزمون اصلی نیاز دارد، درحالیکه گروه بزرگتر به 7 خرده آزمون اصلی نیاز دارد. بسیاری از آزمونهای فرعی دارای نقاط شروع/پایان مبتنی بر سن و قوانین معکوس هستند که به آزمونگر اجازه میدهد زمان صرف شده برای آزمون را کاهش دهد.
2 سال و 6 ماه – 3 سال و 11 ماه: کودکان در این گروه سنی باید 4 خرده آزمون اصلی را تکمیل کنند: واژگان دریافتی، اطلاعات، طراحی بلوک و الحاق قطعات. نامگذاری تصویر نیز بهعنوان یک خرده آزمون تکمیلی در دسترس است. بر اساس این معیارها میتوان 4 امتیاز ترکیبی را محاسبه کرد: هوش کلامی (VIQ)، ضریب هوشی عملکرد (PIQ)، ضریب هوشی مقیاس کامل (FSIQ) و شاخص ترکیبی زبان عمومی (GLC).
4 سال 0 ماه – 7 سال و 3 ماه: کودکانی که در این گروه سنی قرار میگیرند باید 7 خرده آزمون اصلی را تکمیل کنند: اطلاعات، واژگان، استدلال کلمات، طراحی بلوک، استدلال ماتریسی، مفاهیم تصویری و کدگذاری. بر اساس این معیارها، 5 امتیاز ترکیبی را میتوان محاسبه کرد: هوش کلامی (VIQ)، ضریب هوشی عملکرد (PIQ)، ضریب هوشی مقیاس کامل (FSIQ)، ترکیب زبان عمومی (GLC) و ضریب سرعت پردازش (PSQ). علاوه بر این، 7 خرده آزمون تکمیلی در دسترس است: درک، تشابهات، تکمیل تصویر، نامگذاری تصویر، واژگان دریافتی، الحاق قطعات و جستجوی نمادها.
خرده آزمونهای تکمیلی (مانند نامگذاری تصویر) میتوانند برای ایجاد نمرات ترکیبی اضافی (مانند GLC) استفاده شوند یا میتوانند برای جایگزینی خرده آزمون اصلی استفاده شوند. قوانین خاص برای جایگزینی آزمون جایگزین در راهنما مورد بحث قرار گرفته است. تعداد موارد در هر خرده آزمون بسته به گروه سنی متفاوت است. محدوده نمره آیتمها برای هر خرده آزمون متفاوت است (بهعنوانمثال، خرده آزمون اطلاعات 0-1 نمره داده میشود، درحالیکه خرده آزمون واژگان امتیاز 0-2 دارد). نمرات خام گردآوری و به نمرات مقیاسبندی شده، نمرات ترکیبی (VIQ، PIQ، FSIQ، GLC، PSQ) نمرات استاندارد، پروفایلهای امتیازی، رتبههای صدک، طبقهبندی توصیفی و معادلهای سنی تبدیل میشوند.
اجرا، نمرهگذاری و تفسیر
کتابچه راهنمای WPPSI-III پیشنهاد میکند که آزمونگران باید صلاحیت لازم در اجرای آزمون داشته باشند. افرادی که دارای آموزش رسمی در سطح فارغالتحصیل یا حرفهای در ارزیابی روانشناختی هستند، باید نتایج آزمون را با استفاده از روش 10 مرحلهای شرح دادهشده در راهنما تفسیر کنند. اجرای آزمون نسبتاً آسان، نمرهگذاری آسان و تفسیر نسبتاً دشوار بر اساس راهنمای تفسیر در کتابچه راهنما، آموزش و تجربه مرتبط است.
مقیاسهای فرعی
WPPSI-III از 5 خرده مقیاس تشکیل شده است: هوش کلامی (VIQ)، ضریب هوشی عملکرد (PIQ)، ضریب هوشی مقیاس کامل (FSIQ)، سرعت پردازش (PSQ) و ترکیب زبان عمومی (GLC). هر خرده مقیاس از نمرات هر یک از خرده آزمونهای مربوطه تشکیل شده است. همانطور که قبلاً بحث شد (به طول و ساختار، در بالا مراجعه کنید)، تعداد خرده مقیاسهای مورداستفاده در آزمون به انتخاب خرده آزمونها و سن کودک بستگی دارد.
این آزمون یکی از بهترین ابزارهای سنجش توانایی شناختی برای کودکان پیشدبستانی و کودکان خردسال است. بر اساس جدیدترین پیشینۀ پژوهشی در این زمینه و بازخورد کارشناسان و متخصصان، نسخۀ نهایی این آزمون توجه زیادی بر ویژگیهای متناسب با رشد کودک دارد. wppsi اندازۀ روا و پایایی از هوش برای کودکان خردسال دو و نیم تا هفت و نیم سالهها ارائه میکند.
مجموعه آزمون های سیستم کارکرد اجرایی دلیس- کاپلان
سیستم کارکرد اجرایی دلیس-کاپلان
دلیس، دی سی، کاپلان، ای.، و کرامر، جی اچ
سیستم کارکرد اجرایی D-KEFS Delis-Kaplan
سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan (D-KEFS) که توسط دین دلیس، ادیت کاپلان و جوئل رامر توسعه داده شده است، در مدت 10 سال طراحی و در سال 2001 منتشر شد. انواع مختلف تکالیف اجرایی این سیستم آزمون روانسنجی شامل نه آزمون مستقل جداگانه است. به همین دلیل، D-KEFS یک نتیجه ارزیابی ترکیبی از کارکرد آزمودنی در آزمون ارائه نمیدهد و نتایج جداگانهای ارائه میدهد.
هدف D-KEFS چیست؟
D-KEFS اولین مجموعه آزمونهایی است که برای ارزیابی فردی و ارزیابی کارکردهای اجرایی تنظیم شده است. سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan ارزیابی کارکردهای اجرایی مانند بازداری، انعطافپذیری در تفکر، مهارتهای حل مسئله، برنامهریزی، خلاقیت، تفکر انتزاعی، شکلگیری مفهوم و کنترل تکانه را در هر دو جنبه فضایی و کلامی فراهم میکند. این یک ابزار استاندارد ملی برای ارزیابی کارکردهای اجرایی در بزرگسالان و کودکان از سن هشت تا هشتادونه سالگی است. 9 آزمون ارزیابی بهگونهای طراحی شدهاند که در هر دو سناریو، زمانی که بهصورت جداگانه یا با هم در یک گروه اجرا میشوند، نتایج کارآمد و دقیقی ایجاد کنند.
9 آزمون مستقل سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan برای ارزیابی کارکردهای اجرایی در بخشهای زیر مناسب است:
- آزمون ردیابی – Trail Making Test – توانایی تفکر انعطافپذیر در مورد تکالیف توالی حرکتی دیداری را میسنجد کهمتشکل از 5 آزمون: اسکن دیداری، ترتیب حروف، ترتیب اعداد، سرعت حرکتی و جابجایی بین عدد و حرف. نقایص اسکن دیداری و توالی ذهنی را از نقص در کنترل و انعطافپذیری شناختی متمایز میکند.
- آزمون سیالی کلامی – این آزمون سیالی در حروف، دستهبندی و جابجایی بین دستهها را اندازهگیری میکند.
- آزمون سیالی طرح – این آزمون رفتار حل مسئله، خلاقیت، سیالی فرد در تولید الگوها را ارزیابی میکند، درحالیکه به قوانین کار بدون تکرار طرحها پایبند است.
- آزمون تداخل رنگ کلمه – این آزمون توانایی بالقوه ارائه یک پاسخ کلامی محکم و طبیعی را مشخص میکند.
- آزمون ضربالمثل – این آزمون توانایی فرد را برای درگیری کلامی با ایدههای تازه ارزیابی میکند
- آزمون بافت کلمه – این آزمون توانایی فرد را در استدلال، تفکر انعطافپذیر و استفاده از اطلاعات ارزیابی میکند.
- آزمون دستهبندی – این آزمون تفکر انعطافپذیر را در تکالیف مفهومی، مهارتهای حل مسئله و مهارتهای مفهومسازی کلامی و غیرکلامی را اندازهگیری میکند.
- آزمون برج – تکانش گری و استدلال و برنامهریزی را در حالت فضایی مشخص میکند.
- آزمون بیستسؤالی – مهارت ساختن چکیده، دستهبندی و پاسخ به سؤالات خیر/بله را ارزیابی میکند.
D-KEFS نهتنها برای استفاده در کلینیکها، بلکه در مدارس توسط روانشناسان طراحی شده است. به تشخیص تأثیر نقایص شناختی بر کارکرد یک فرد کمک میکند. بنابراین، کارکرد در D-KEFS میتواند بهعنوان پایهای برای ایجاد استراتژیهای مقابلهای یا ماژولهای توانبخشی استفاده شود. مدارس میتوانند از آن بهعنوان ابزاری برای سنجش هوش و سایر مهارتها استفاده کنند. مزایای مختلف و بررسی جامع همه حوزهها اهمیت D-KEFS را نهتنها بهعنوان یک ابزار بالینی بلکه در زمینه کارکردهای لوب فرونتال بهعنوان یک ابزار تحقیقاتی تأیید میکند.
اختلال یادگیری
در میان انواع اختلالات روانشناختی، دستهای از اختلالات به نام اختلالات یادگیری وجود دارد که این اختلالات زمانی که کودکان وارد دبستان میشوند، به اصطلاح خودشان را نشان میدهند. اختلالات یادگیری شامل، اختلالات نوشتن، خواندن و ریاضی میشود. اگر دانشآموزی اختلال یادگیری داشته باشد، به این معنا نیست که هوش کمی دارد یا نمره هوشبهر او پایین است.
عموماً درس ریاضی یکی از دروس سخت برای دانشآموزان است. عملکرد دانشآموزان در این درس با یکدیگر متفاوت است. عدهای به سبب علاقهای که به این درس دارند، عملکرد بالایی را از خود نشان میدهند و عدهای دیگر بالعکس؛ اما نارساییهای ریاضی در دانشآموزان عملکرد آنان را در درس ریاضی با مشکلاتی روبهرو میکند. از همین رو، بهتر است برای حل این نارساییها اقداماتی صورت بگیرد.
آزمون رياضي ايران كي مت
آزمون رياضي ايران كي مت
از اين آزمون براي تشخيص حساب نارسائي در کودکان استفاده شده و شامل خرده آزمونهای زير است.
- شمارش
- جمع
- تفریق
- اندازهگیری
- هندسه
- ضرب
- تقسیم
- زمان
- حلی مسئله
- تفسیر
- محاسبه ذهنی
- تخمین
- اعداد گویا
اين آزمون براي پایههای اول تا پنجم دبستان قابل اجراست و در پایههای اول و دوم دبستان تمامي خرده آزمونها به جز خرده آزمونهای ضرب، تقسيم و محاسبه ذهني و اعداد گويا اجرا میشوند. (خرده آزمون حل مسئله نيز در پايه اول دبستان اجرا نمیشود) نكته اساسي در آزمون رياضي ايران كي مت اين است كه در هنگام اجراي آن و بهمنظور تعيين سطح ورودي دانشآموزان ابتدا از خرده آزمون شمارش شروع میکنیم؛ و تا تشكيل سطح پايه و سطح سقفي خرده آزمون شمارش را ادامه میدهیم و در رابطه با ديگر خرده آزمونها نيز همینطور است. در بهار سال ۱۹۸۴ اين آزمون بهطور آزمايشي روي ۱۶۰۰ دانشآموز (كودكستاني تا كلاس هشتم) اجرا شد. هدف از اين مطالعه به دست آوردن اطلاعات آزمونگران و آزمودنیها بوده است. هر خرده آزمون شامل ۴ حيطه است كه تمام اعداد را دريك سلسلهمراتب قرار میدهد و هركدام از اين حیطهها بهوسیله ۶ پرسش موردسنجش قرار گرفت و اين ۱۳ خرده آزمون در سه بخش مفاهيم، كاربرد و عمليات قرارمي گيرند. بخش مفاهيم شامل خرده آزمونهای شمارش، اعداد گويا و هندسه است. در بخش عمليات خرده آزمونها عبارتاند از: جمع، تفريق، ضرب، تقسيم و محاسبه ذهني و بخش كاربرد كه بهعنوان بالاترين سطح اجرا در رياضيات است شامل اندازهگیری، زمان، پول و تخمين است.
آزمون آگاهی واجشناسی - آزمون رسمی تشخیص نارساخوانی و اختلالات خواندن (نما)
آزمون آگاهی واجشناسی
آگاهی واجشناسی عبارت است از توانایی دستکاری ساختمان و سازههای یک گفته بدون تکیه بر معنای آن.
آگاهی واجشناسی طبق تعریف برنان و ایرسون “حساسیت به صداهای زبان شفاهی ”
آگاهی واجشناسی بر اساس تعریف بریانت و گاسوامی “آگاهی از صداها” است.
کودک باید در خلال یادگیری خواندن و نوشتن کلمات به این آگاهی برسد که واحدهای آوایی سازنده یک کلمه شامل همخوانها و واکهها را میتوان بهصورت واحدهای نوشتاری (حروف) تبدیل کرد یعنی برای هجی کردن یک کلمه جدید، آن را بهصورت واحدهای سازندهاش تقطیع کرده و سپس حروف مناسب این واحدها را یافته و بنویسد. همچنین برای خواندن کلمه جدید یا ناآشنا، حروف نوشتهشده را رمزخوانی کرده و به واحدهای سازندهاش تقطیع و درنهایت آنها را بهصورت آوایی ترکیب میکند تا کلمه نوشتهشده را بخواند.
تجارب محیطی کودک از قبیل اشعار کودکان (اشعار کودکانه) بازی با آواها و صداها، بازی با حروف و کلمات نوشتاری او را به این آگاهی میرساند که شکل کلمه از معنا یا صورت منفک و متمایزی تشکیل شده است.
این تجارب (بازیهای روزمره کودکان با اشعار قافیهدار و یا ساختن کلمات همقافیه) موجب رشد و پیشرفت مهارتهای آوایی، تحصیلی، خوانداری و درنهایت نوشتاری کودک میگردد.
کودکان بهنجار بهطورمعمول و طبیعی یاد میگیرند که تکالیف و مهارتهای آگاهی واجشناختی را توسعه و آن را در زندگی روزمره بکار گیرند.
اما کودکانی که در مهارتهای گفتاری، خوانداری و نوشتاری مشکل دارند در انجام اینگونه تکالیف و مهارتها (آگاهی واجشناسی) نیز با مشکلات فراوانی روبرو هستند.
درواقع در آزمون آگاهی واجشناسی به بررسی ساختمان (اول. آخر. وسط. اجزا و …) و صداهای کلمه بدون توجه به شکل نوشتاری آن (صابون – سوسمار صدای اول مشابه دارند) پرداخته میشود. یک کلمه را دستکم میتوان به سه شکل به صداهای سازندهاش تقطیع نمود:
هجا، واج و واحدهای درون هجا
لذا بر همین اساس سه آزمون تقطیع هجایی، تقطیع واجی و تقطیع درون هجایی در آزمون گنجانده شده است و هر بخش شامل خرده آزمونهایی است که در جدول زیر آورده شدهاند:
تقطیع ساختمان کلمه | خرده آزمون آگاهی واجشناسی |
آگاهی هجایی | ۱-تقطیع هجا |
آگاهی درون هجایی | ۲- تشخیص تجانس |
۳- تشخیص قافیه | |
آگاهی واجی | ۴- ترکیب واجی |
۵- شناسایی کلمات دارای واج آغازین یکسان | |
۶- شناسایی کلمات دارای واج پایانی یکسان | |
۷- تقطیع واجی | |
۸- نامیدن و حذف واج پایانی | |
۹- حذف واج میانی | |
۱۰- نامیدن و حذف واج آغازین |
تقطیع هجایی:
اولین و راحتترین شیوهایی که کلمه به آن تقطیع میشود تقطیع هجایی نام دارد.
مانند: لیوان (۲ هجا)
تقطیع واجی:
سطح بعدی تقطیع کلمه، واج است. واج کوچکترین واحد آوایی است که میتواند تمایز معنی ایجاد کند؛ مانند: “بال – سال” که بر اساس یک واج معنی آن تغییر کرده است. کلمه به کمک توالی حروف الفبایی که تمامی واجهای آن کلمه را بازنمایی میکنند، معنی پیدا میکند. کودک باید یاد بگیرد که کلمه مجموعهای از واجهاست و باید بتواند بین حروف خاص و واجهای خاص ارتباط و تناظر برقرار کند. این همان مفهوم تطابق یا تناظر واج – نویسه است. تقطیع واجی نقش بسیار مهمی در یادگیری خواندن بازی میکند و هیچیک از شکلهای واجشناسی (هجایی و درون هجایی) چنین اهمیتی ندارد.
تقطیع واحدهای درون هجایی:
شکل سوم تقطیع کلمه اینگونه تعریف میشود که کلمات میتوانند به واحدهای بزرگتر از واج یعنی واحدهایی شامل دو یا چند واج، اما کوچکتر از هجا تقطیع شوند. گاسوامی و برایانت این واحدها را که حد واسط واج و هجا هستند، واحدهای درون هجایی مینامند. این واحدها میتواند در ابتدا و انتهای کلمات بهصورت مشترک باشد. در صورت وجود آن در ابتدای کلمه آن را متجانس / هم تجانس گویند. در صورت وجود دو واج مشترک در انتهای کلمه آن را همقافیه مینامند.
متجانس: داس _ دام همقافیه: سوپ _ توپ
آزمون آگاهی واجشناسی و ویژگیهای روانسنجی آن توسط دکتر مهدی دستجردی کاظمی و دکتر زهرا سلیمانی در سال ۱۳۸۹ در پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش انجام شده و کلیه مطالعات روانسنجی، روایی و پایایی آن مشخص و در جزوه آزمون ثبت گردیده است.
با احترام به دستاوردهای این بزرگواران و با هدف بهرهبرداری از آزمون در تشخیص و درمان اختلال خواندن، کارگروه کشوری IEP خواندن تلاش بسیار برای در دسترس قرار دادن برای همکاران نمود.
درنهایت با اقتباس از این آزمون، کتابچه تست کامل آزمون آگاهی واجشناسی با دستورالعمل و راهنمای نمره دهی با تصاویر رنگی توسط سرکار خانم مریم کاهی تهیه شده که در همین سایت بهعنوان محصول قابل تهیه است.
آزمون آگاهی واجشناسی
بیشک تشخیص زودهنگام اختلال یادگیری حتی در سنین زیر دبستان از مزایای قابلتوجه این آزمون است که در کنار اعتبار سنجش و پایه اساسی شروع درمان اختلال خواندن از نکات قابلتأمل این آزمون است.
همچنین لازم به ذکر است که گام شروع درمان مشکلات ویژهی خواندن با واجشناسی است که پس از آزمون و تعیین نقاط ضعف و اشکال میتوان به اصلاح و یا تقویت آن پرداخت.
نحوه اجرای آزمون آگاهی واجشناسی:
- قبل از اجرا، مقدمه و کلیه تصاویر آزمون موردمطالعه آزمونگر قرار گیرد.
- بعد از ایجاد ارتباط مناسب با آزمودنی و قرار گرفتن در محیط مناسب (آرام و بدون فشار روانی) آزمون انجام شود.
- کتابچه تست بهصورت عمودی روی میز قرار گیرد. (متن سؤال به سمت آزمونگر و تصاویر جلوی آزمودنی)
- سعی شده از تصاویر واضح استفاده شود، ولی در صورت عدم شناخت آن توسط آزمودنی آن را نام و سپس آزمون را ادامه دهید.
- سرعت و کیفیت در بیان کلمات توسط آزمونگر باید ثابت و یکنواخت طبیعی و غیر مصنوعی باشد.
- پاسخهای آزمودنی در طول جلسه نه در مقابل بلکه دور از چشم وی توسط آزمونگر در برگه پاسخنامه ثبت میگردد.
- برای هر خرده آزمون سؤالات نمونه با هدف درک کامل نحوه پاسخدهی با عنوان “کوشش” مطرح شده که توسط آزمونگر مطرح و توسط خود وی (آزمونگر) پاسخدهی میشود. پس از طرح کوششها، متن سؤال مطرح و تصاویر نشان داده میشود. در اجرا ترتیب رعایت گردد.
- در واکنش به پاسخهای آزمودنی نباید آزمونگر طوری رفتار نماید که نشاندهنده درستی یا نادرستی پاسخ باشد. رفتار بایستی کاملاً خنثی، یکنواخت و ثابت باشد؛ یعنی از لغات ثابت و بیمعنی و خنثی استفاده شود.
آزمون رسمی تشخیص نارساخوانی و اختلالات خواندن (نما)
توانایی خواندن از ضروریترین قابلیتهای انسان، پایه و اساس کسب سایر یادگیریها و البته از پیچیدهترین مهارت شناختی وی است.
مهارت خواندن شامل رمزگشایی، بازشناسی و درک واژهها است. این مهارت از نیمکره راست با تشخیص حروف و ترکیب آن و ساخت کلمه شروع و تا درک متن و روانخوانی در نیمکره چپ به پایان میرسد.
توجه به ابعاد مختلف خواندن و پرورش آن بخصوص در سنین رشد و سالهای آغاز یادگیری امری اجتنابناپذیر که سالهاست در مورد نحوه ایجاد آن، ارزیابی و شناسایی مشکلات خواندن و نارساخوانی، نحوه و مراحل رفع و درنهایت عامل پیشگیرانه ایجاد آن حجم وسیعی از تلاشهای علمی صورت گرفته است.
ازجمله این تلاشها تدوین آزمون جامع ارزیابی و تشخیص مشکلات خواندن و نارساخوانی (نما) است که در سال ۱۳۸۷ توسط دکتر مرادی و دکتر کرمی تهیه شده و در دسترس علاقهمندان این حوزه است.
این آزمون نرم و هنجار ایرانی دارد و در مورد زبانهای فارسی، آذری و کردی مجزا هنجاریابی شده است.
آزمون نما شامل ده خرده آزمون مستقل و به تفکیک پایهی درسی دانشآموزان دوره ابتدایی طراحی شده است.
با توجه به فرمهای پیشنهادی (الف) و (ب) در زمان اجرا، این آزمون گزینه مناسبی برای موارد پژوهشی- تحقیقی و آزمونهای قبل و بعد مداخله است که دانشجویان، علاقهمندان به حوزه پژوهش و اقدام پژوهی و مربیان اختلال یادگیری، میتوانند بهراحتی در تائید امور پژوهشی از آن بهره بگیرند.
همچنین نظر به اینکه تمامی عوامل مؤثر بر مهارت خواندن (مهارتهای آوایی، شنیداری، دیدن و نامیدن، درک مطلب، استدلال کلمه و …) در خرده آزمونهای نما وجود داشته و موردسنجش قرار میگیرد، پلن درمانی و سرنخهای مناسبی برای رفع مشکلات خواندن دانشآموزان را به مربیان اختلالات یادگیری معرفی میکند.
درباره آزمون های هوش و استعداد بیشتر بدانیم
آزمون استنفورد-بینه (Stanford-Binet test)
مقیاس هوشی استنفورد-بینه که معمولاً به آن آزمون استنفورد-بینه میگویند، در نیمه اول قرن بیستم توسط لوئیس ترمن با تجدیدنظر در مقیاس بینه-سیمون ساخته شد. امروزه این آزمون هم بهعنوان ابزاری برای ارزیابی و هم بهعنوان پایهای برای آزمونهای مختلف هوش و مقیاسهای هوش، بهطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد.
آلفرد بینه و ریشههای آزمونهای هوشی
آلفرد بینه روانشناس فرانسوی بود که امروزه بهعنوان پدر آزمونهای هوش شناخته میشود. بینه در سال 1857 به دنیا آمد و از دانشکده حقوق فارغالتحصیل شد و در دانشگاه سوربن علوم و روانشناسی خواند. سوابق تحصیلی او باعث شد که در بیمارستان Salpêtrière، یک کلینیک معروف اعصاب، پژوهشگر شود و در سال 1891، بهعنوان محقق و سپس بهعنوان مدیر از سال 1984 تا 1911 یعنی زمان مرگش، به آزمایشگاه روانشناسی تجربی در سوربن پیوست.
بینه که علاقهمند به مطالعه علمیتر روانشناسی کودکان بود، وظیفه خود را ایجاد ابزاری کرد که بتواند به اندازهگیری هوش کمک کند. با همکاری نزدیک دولت فرانسه، هدف این بود که کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری را شناسایی کند تا بعداً به آنها کمک شود نتایج مدرسه خود را بهبود بخشند. به همین منظور، بینه و تئودور سیمون، همکار تحقیقاتی او، مقیاس هوش بینه-سیمون را که بهعنوان اولین آزمون هوش در تاریخ تلقی میشود، توسعه دادند.
مقیاس هوش بینه-سیمون
آزمون بینه-سیمون بهعنوان پیشرو آزمونهای هوش در نظر گرفته میشود، زیرا این اولین آزمونی بود که بهجای موضوعات آموختهشده بر روی حافظه و استدلال تمرکز کرد. این شامل مواردی بود که برای ارزیابی مهارتهای حل مسئله، حافظه کوتاهمدت، توانایی پیروی از دستورالعملها و توجه در نظر گرفته شده بود.
نتایج IQ با مقایسه سن ذهنی کودک و سن تقویمی آنها به دست میآید. بهعنوانمثال، یک کودک با سن ذهنی 6 و سن تقویمی 6، نمره 6.0 خواهد داشت.
برای یافتن سن ذهنی، محققان این آزمون را بر روی کودکانی که دارای رشد شناختی ذهنی طبیعی هستند، اعمال کردند و سؤالاتی را که هر گروه سنی قادر به پاسخگویی موفقیتآمیز بود، یادداشت کردند. هنگامیکه این آزمون برای کودکانی که تصور میشد دارای اختلال شناختی یا ناتوانی یادگیری هستند، انجام شد، سن ذهنی آنها با مقایسه با این یادداشتها محاسبه شد. بهاینترتیب، هنگام شرکت در آزمون بینه سیمون، یک کودک بهعنوانمثال، اگر بتواند به تمام سؤالاتی که کودکان 6 ساله «عادی» درست پاسخ دادهاند، پاسخ دهد، سن ذهنی 6 سال خواهد داشت، اما نه بیشتر. بینه علیرغم اینکه بهخاطر پیشرفتهایش در مطالعه هوش شهرت داشت، هرگز از کار خود راضی نبود و در اشاره به ایرادات موجود در مقیاس بینه-سیمون صادق بود. او دفاع کرد که آزمون او تلاشی ضعیف برای درک هوش است، زیرا هوش آنقدر پیچیده است که اندازهگیری کمی آن عملاً غیرممکن است. او همچنین استدلال کرد که هوش فقط بر اساس عوامل ژنتیکی نیست و میتواند تحت تأثیر عوامل محیطی زیادی قرار گیرد. به همین دلیل، او پیشنهاد کرد که اگر آزمون هوش او برای کودکانی با سابقه مشابه انجام شود، دقیقتر خواهد بود.
مقیاس هوش استنفورد-بینه
آزمون Stanford-Binet، همانطور که بیشتر شناخته میشود، در اوایل قرن بیستم توسط لوئیس ترمن توسعه یافت.
ترمن، روانشناس در دانشگاه استنفورد (ازاینرو استنفورد در استنفورد بینه)، آزمون اصلی بینه را با ترجمه آن به انگلیسی از فرانسوی و تطبیق برخی از موارد با واقعیت آمریکایی اصلاح کرد. او همچنین با معرفی اصطلاح ضریب هوش (IQ) و فرمول محاسبه آن سیستم رتبهبندی را تغییر داد که خواندن و مقایسه نتایج را آسانتر کرد.
با حمایت از نظریه اصلاح نژادی که در آن زمان بهطور گسترده در ایالاتمتحده گسترش یافته بود، استنفورد-بینه در سراسر کشور ترویج شد و محبوب شد و در مدارس و حتی در ارتش بهعنوان ابزاری برای استخدام تحت حمایت دولت ایالاتمتحده استفاده شد.
اولین آزمون استنفورد بینه در سال 1916 منتشر شد و متعاقباً مورد تجدیدنظر قرار گرفت. ویرایش دوم در سال 1932 منتشر شد و توسط ترمن و مود مریل برای تأکید بر سؤالات غیرکلامی و کاهش وزن یادآوری حافظه و همچنین معرفی یک روش نمره دهی عینیتر مورد تجدیدنظر قرار گرفت. محدوده سنی آزمون نیز برای کودکان 1 سال و نیم تا 18 سال افزایش یافت.
ویرایش سوم که توسط مریل در سال 1960 منتشر شد، استفاده از انحراف IQ را معرفی کرد. ویرایش چهارم که در سال 1986 به رهبری رابرت ثورندایک پس از بازنشستگی مریل منتشر شد، سن مقیاس هوش استنفورد-بینه را بین 2 تا 23 سال تنظیم کرد و ساختار آزمون را به 15 خرده آزمون تغییر داد.
ویرایش پنجم مقیاس هوش استنفورد-بینه
نسخه فعلی آزمون استنفورد- بینه در سال 2003 تحت راهنمایی گیل روید منتشر شد.
این نسخه اصلاحشده که SB5 نیز نامیده میشود، اکنون میتواند برای کودکان و بزرگسالان بهطور یکسان اجرا شود و افراد 2 تا 82 ساله را هدف قرار میدهد. این آزمون به دو حوزه کلامی و غیرکلامی تقسیم میشود و شامل 10 آزمون فرعی است که حافظه کوتاهمدت، هوش سیال، استدلال دیداری- فضایی، دانش متبلور و دانش کمی را ارزیابی میکند.
علاوه بر این، نسخه SB5 استانداردشده است و امکان اندازهگیری قابلاعتمادتری از هوش را فراهم میکند. استانداردسازی از 4800 فرد در سنین، جنسیت، نژاد، قومیت، سطوح اجتماعی-اقتصادی، و مناطق جغرافیایی مختلف، متناسب با تعداد سرشماری سال 2001 ایالاتمتحده استفاده کرد. افراد با استعداد بالا و همچنین افراد دارای ناتوانی یادگیری نیز در نمونه قرار گرفتند.
استنفورد- بینه همچنان یکی از رایجترین آزمونهای IQ است که امروزه انجام میشود، زیرا نسخه پنجم تغییراتی را ارائه کرد که بسیاری از انتقادات نسخههای قبلی را برطرف کرد. هنگامیکه توسط روانشناسان متخصص و واجد شرایط اجرا میشود، نمرات آن توسط بسیاری از جوامع IQ ازجمله Mensa نیز پذیرفته میشود.
آزمون هوشی وکسلر کودکان (WISC)؛ تاریخچه، فرمت آزمون، ویژگیهای روانسنجی، کاربردها، ترجمه ها
آزمون هوش وکسلر کودکان (WISC) یک آزمون هوشی است که برای کودکان 6 تا 16 ساله بهصورت انفرادی اجرا میشود. ویرایش پنجم (WISC-V؛ وکسلر، 2014) جدیدترین نسخه آن است.
اجرای WISC-V تا 65 دقیقه طول میکشد. این آزمون یک مقیاس کامل IQ (که قبلاً بهعنوان ضریب هوشی یا نمره IQ شناخته میشد) ایجاد میکند که نشاندهنده توانایی فکری کلی کودک است. این آزمون همچنین پنج نمره شاخص اصلی، یعنی شاخص درک کلامی، شاخص فضایی بصری، شاخص استدلال سیالی، شاخص حافظه کاری و شاخص سرعت پردازش را نیز ارائه میدهد. این شاخصها نشاندهنده تواناییهای کودک در حوزههای شناختی مجزا است. پنج نمره ترکیبی جانبی را میتوان از ترکیبهای مختلف خرده آزمونهای اولیه یا خرده آزمونهای اولیه و ثانویه به دست آورد. پنج خرده آزمون مکمل، سه نمره ترکیبی مکمل را برای اندازهگیری تواناییهای شناختی مرتبط با سنجش و شناسایی اختلالات یادگیری خاص، بهویژه نارساخوانی (dyslexia) و اختلال ریاضی (dyscalculia)، ارائه میدهد. تغییر در شیوهها و اهداف آزمودن میتواند زمان ارزیابی را 15 الی 20 دقیقه برای ارزیابی یک شاخص اولیه کاهش دهد یا زمان آزمودن را برای ارزیابی کامل همه شاخصهای اولیه، فرعی و مکمل به سه ساعت یا بیشتر افزایش دهد.
تاریخچه
WISC اصلی (وکسلر، 1949) که توسط دیوید وکسلر، روانشناس آمریکایی رومانیایی توسعه یافت، اقتباسی از چندین خرده آزمون بود که آزمون هوش وکسلر -بلویو (وکسلر، 1939) را تشکیل میداد، اما چندین خرده آزمون که بهطور خاص برای آن طراحی شده بود را نیز شامل میشد. خرده آزمونها در مقیاسهای کلامی و عملی سازماندهی شده بودند و نمرههایی برای IQ کلامی (VIQ)، IQ عملی (PIQ) و IQ مقیاس کامل (FSIQ) ارائه میدادند.
ویرایش سوم آزمون هوش کودکان در سال 1991 (WISC III؛ وکسلر، 1991) منتشر شد و یک خرده آزمون جدید را بهعنوان معیاری برای سرعت پردازش به همراه داشت. علاوه بر نمرات سنتی VIQ، PIQ و FSIQ، چهار نمره شاخص جدید برای نشان دادن حوزههای محدودتر عملکرد شناختی، شاخص درک کلامی (VCI)، شاخص سازمان ادراکی (POI)، شاخص رهایی از حواسپرتی (FDI)، و شاخص سرعت پردازش (PSI) معرفی کرد.
WISC-IV در سال 2003 و WISC-V نیز در سال 2014 منتشر شد. WISC-V درمجموع 21 خرده آزمون دارد. دارای 15 نمره ترکیبی است.
فرمت آزمون
WISC یک آزمون درمجموعهای از مقیاسهای هوش کودکان وکسلر است. افراد 16 سال به بالا با آزمون هوشی بزرگسالان وکسلر (WAIS) مورد آزمون قرار میگیرند و کودکان دو سال و ششماهه تا هفتساله و هفتماهه با آزمون هوشی پیشدبستانی وکسلر (WPPSI) سنجش میشوند.
بین آزمونها همپوشانی وجود دارد: کودکان 6 سال 0 ماه تا 7 سال 7 ماه 7 میتوانند WPPSI یا WISC را تکمیل کنند. کودکان 16 ساله میتوانند WISC-V یا WAIS-IV را تکمیل کنند. با استفاده از آزمونهای مختلف میتوان اثر کف و اثر سقف متفاوتی را به دست آورد که به درک بیشتر تواناییها یا نقایص کودک کمک میکند. این بدان معناست که یک نوجوان 16 ساله که دارای ناتوانیهای ذهنی است ممکن است با استفاده از WISC-V مورد آزمون قرار گیرد تا روانشناس بتواند سطح دانش آنها (پایینترین سطح) را بررسی کند.
پنج نمره شاخص اصلی وجود دارد: شاخص درک کلامی (VCI)، شاخص فضایی بصری (VSI)، شاخص استدلال سیال (FRI)، شاخص حافظه کاری یا کاری (WMI) و شاخص سرعت پردازش (PSI). برای به دست آوردن هر یک از نمرات شاخص اصلی، دو خرده آزمون باید اجرا شود؛ بنابراین، درمجموع 10 خرده آزمون، خرده آزمون اصلی هستند. مقیاس کامل IQ از 7 خرده آزمون از 10 خرده آزمون اصلی به دست میآید: دو خرده آزمون درک کلامی، یک خرده آزمون دیداری فضایی، دو خرده آزمون استدلال سیال، یک خرده آزمون حافظه کاری و یک خرده آزمون سرعت پردازش. درک کلامی و استدلال سیال در مقیاس کامل IQ وزن بیشتری داده میشود تا اهمیت تواناییهای متبلور و سیال در مدلهای هوش مدرن را منعکس کند (وکسلر، 2014).
VCI از خرده آزمونهای شباهتها و واژگان حاصل میشود. خرده آزمونهای مقیاس درک کلامی در زیر شرح دادهشده است:
- شباهتها – (اصلی، FSIQ) از کودک پرسیده میشود که چگونه دو کلمه شبیه / مشابه هستند.
- واژگان – (اصلی، FSIQ) از آزمودنی خواسته میشود تا یک کلمه ارائهشده را تعریف کند.
- اطلاعات (ثانویه) – سؤالاتی در مورد دانش عمومی.
- درک مطلب – (ثانویه) سؤالاتی درباره موقعیتهای اجتماعی یا مفاهیم رایج پرسیده میشود.
VCI یک معیار کلی برای شکلگیری مفهوم کلامی (توانایی کودک در استدلال شفاهی) است و تحت تأثیر دانش معنایی قرار دارد.
VSI از خرده آزمونهای طراحی مکعبها و معماهای بصری به دست میآید. این خرده آزمونها به شرح زیر هستند:
- طراحی مکعبها (اصلی، FSIQ) – کودکان مکعبهای قرمز و سفید را بر اساس یک مدل نمایش دادهشده در یک الگو قرار میدهند. این آزمون با محدودیت زمانی انجام میگیرد و برای برخی از معماهای دشوار پاداش سرعت در نظر گرفته میشود.
- معماهای بصری (اصلی) – کودکان یک پازل را در کتاب محرک مشاهده میکنند و از بین قطعاتی که سه مورد از آنها میتوانند پازل را بسازند، انتخاب میکنند.
VSI معیاری از پردازش فضایی بصری است.
FRI از خرده آزمونهای استدلال ماتریسی و وزن شکلها به دست میآید. خرده آزمونهای مقیاس استدلال سیال در زیر شرح دادهشده است:
- استدلال ماتریسی (اصلی، FSIQ) – به کودکان مجموعهای از تصاویر با یک مربع خالی نشان داده میشود و تصویر متناسب با مجموعه را از بین پنج گزینه انتخاب میکنند.
- وزن شکلها (اصلی، FSIQ) – کودکان کتاب محرک را مشاهده میکنند که شکلهای اشکال در یک ترازو (یا ترازوهایی) با یکطرف خالی قرار دارند و گزینهای را انتخاب میکنند که ترازو را متعادل نگه میدارد.
- مفاهیم تصویری (ثانویه) – به کودکان مجموعهای از تصاویر ارائهشده در ردیفها (دو یا سه ردیف) ارائه میشود و از آنها خواسته میشود تعیین کنند که کدام تصاویر باهم جور میشوند، یکی از هر ردیف.
- محاسبه (ثانویه) – مسائل کلامی ریاضی بهصورت شفاهی با توجه به محدودیت زمانی اجرا میشود.
FRI معیار استدلال استقرایی و کمی است.
WMI از خرده آزمون فراخنای ارقام و فراخنای تصویر تشکیل میشود. خرده آزمونهای مقیاس حافظه کاری به شرح زیر است:
- فراخنای ارقام (اصلی، FSIQ) – کودکان به توالی اعداد بهصورت شفاهی گوش میدهند و آنها را همانطور که شنیده میشوند، به ترتیب معکوس و به ترتیب صعودی تکرار میکنند.
- فراخنای تصویر (اصلی) – کودکان تصاویر را در کتاب محرک مشاهده میکنند و در صورت امکان به ترتیب تصاویری را که مشاهده کردهاند از بین گزینهها انتخاب میکنند.
- ترتیب حرف – عدد (ثانویه) – به کودکان یک سری اعداد و حروف ارائه میشود و از آنها خواسته میشود تا آنها را به ترتیب از پیش تعیینشده برای آزمونگر بیان کند.
WMI معیاری برای اندازهگیری توانایی حافظه کاری است.
PSI از خرده آزمونهای نماد یابی و رمزنویسی به دست میآید. خرده آزمونهای سرعت پردازش به شرح زیر است:
- رمزنویسی (اصلی، FSIQ) – کودکان زیر 8 سال ردیف اشکال را با خطوط مختلف مطابق کد علامتگذاری میکنند، کودکان بالای 8 سال یک کد نماد-رقم را با استفاده از کلید رونویسی میکنند. این تکلیف با محدودیت زمانی اجرا میشود.
- نماد یابی (اصلی) – به کودکان ردیف نمادها و نمادهای هدف داده میشود و از آنها خواسته میشود تا مشخص کنند که آیا نمادهای هدف در هر سطر وجود دارد یا نه.
- خط زنی (ثانویه) – کودکان مجموعههای تصادفی و ساختاریافتهای از تصاویر را بهدقت بررسی میکنند و تصاویر هدف خاص را در مدتزمان محدود مشخص میکنند.
PSI معیاری برای سرعت پردازش است.
انتشار WISC-V در سال 2014 شامل پنج نمره شاخص جانبی بود که برای اهداف یا موقعیتهای بالینی خاصی از شاخص استدلال کمی (QRI)، شاخص حافظه شنیداری (AWMI)، شاخص غیرکلامی (NVI)، شاخص توانایی عمومی (GAI)، و شاخص مهارت شناختی (CPI) تشکیل شده بود. سه مورد از این نمرات شاخص جانبی (NVI، GAI و CPI) را میتوان از 10 خرده آزمون اصلی به دست آورد. QRI و AWMI هرکدام را میتوان با اجرای یک خرده آزمون اضافی از خرده آزمونهایی که در یکی از پنج مقیاس اصلی (مقیاس درک کلامی، شاخص فضایی بصری، مقیاس استدلال سیال، مقیاس حافظه کاری و مقیاس سرعت پردازش) هستند، استخراج کرد، اما آنها اصلی نیستند. مجموعه این خرده آزمونها را خرده آزمونهای ثانویه مینامند (وکسلر، 2014).
دو نمره شاخص جانبی موسوم به نمرات شاخص بسط یافته یک سال پس از انتشار 2014 منتشر شد، بنابراین اینها در کتابچههای راهنمای منتشرشده گنجانده نشدهاند. اینها عبارتاند از شاخص (متبلور بسط یافته) کلامی (VECI) و شاخص سیالی بسط یافته (EFI) (رایفورد، دروزدیک، ژانگ، ژو، 2015).
سه نمره شاخص مکمل برای اندازهگیری فرایندهای شناختی که برای پیشرفت مهم هستند و نسبت به ناتوانیهای یادگیری خاص حساس هستند در دسترس هستند. نمرات شاخص مکمل عبارتاند از: شاخص سرعت نامگذاری (NSI)، که برای اندازهگیری نامگذاری خودکار سریع طراحی شده است، و شاخص ترجمه نمادها، برای اندازهگیری حافظه تداعی کلامی بصری، که گاهی اوقات در ادبیات منتشرشده به آن یادگیری تداعی زوجی بصری کلامی نیز میگویند (وکسلر، 2014).
مقیاس سرعت نامگذاری شامل سرعت سواد نامگذاری، که نامگذاری سریع خودکار را اندازهگیری میکند، و سواد سرعت نامگذاری، که تنها اندازهگیری تجاری و استانداردشده برای مقدار سرعت نامگذاری است، که بهعنوان برآورد آنی بصری /دیداری (subitizing) نیز شناخته میشود. مقدار سرعت نامگذاری بهطور خاص به پیشرفت ریاضی و اختلالات یادگیری خاص در ریاضیات حساس است (رایفورد و همکاران، 2016؛ وکسلر، رایفورد، هولدنک، 2014).
ویژگیهای روانسنجی
نمونه هنجاری WISC-V شامل 2200 کودک بین سنین 6 تا 16 سال و 11 ماه بود. علاوه بر نمونه هنجاری، تعدادی نمونه گروهی خاص نیز جمعآوری شد که شامل کودکان سرآمد ذهنی، کودکان دارای ناتوانی ذهنی خفیف یا متوسط ، کودکان دارای اختلالات یادگیری خاص (خواندن، بیان نوشتاری و ریاضی)، کودکان دارای اختلال ADHD، کودکان با رفتارهای مخرب، کودکان یادگیرنده زبان انگلیسی، کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با اختلال زبانی، کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بدون اختلال زبانی و کودکان مبتلا به آسیب مغزی بودند.
WISC -V همچنین با اندازههای پیشرفت، رفتار سازگارانه، کارکردهای اجرایی و رفتار و هیجانها ارتباط دارد. مطالعات معادلسازی نیز در خانواده آزمونهای وکسلر و با آزمون کافمن (KABC-II) انجام شد که امکان مقایسه بین نمرات مختلف تواناییهای فکری در طول عمر را فراهم میآورد. تعدادی از مطالعات همزمان برای بررسی روایی و پایایی مقیاس انجام شد. شواهد روایی همگرا و تمییز WISC -V از طریق مطالعات همبستگی با ابزارهای زیر WISC -IV، WPPSI -IV، WAIS -IV، WASI -II، KABC -II، KTEA -3، WIAT -III، NEPSY-II، Vineland – II و BASC – II ارائهشده است. شواهدی از روایی سازه از طریق یک سری مطالعات تحلیل عاملی و مقایسه میانگینها با استفاده از نمونههای همسان کودکان گروهای خاص و غیر بالینی فراهم شد.
کاربردها
WISC نهتنها بهعنوان یک آزمون هوش بلکه بهعنوان یک ابزار بالینی به کار میرود. برای مثال، برخی از متخصصان از WISC بهعنوان بخشی از سنجش برای تشخیص اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) و اختلالات یادگیری استفاده میکند. این امر معمولاً از طریق فرایندی به نام تحلیل الگو انجام میشود، که در آن نمرات خرده آزمونهای مختلف با یکدیگر مقایسه میشوند (نمرهگذاری تطبیقی یا نسبی) و خوشههایی از نمرات غیرمعمول پایین نسبت به بقیه جستجو میشود. خود دیوید وکسلر این را در سال 1958 پیشنهاد کرد.
بااینحال، تحقیقات نشان نمیدهد که این روش مؤثری برای تشخیص ADHD یا اختلالات یادگیری است. اکثریت قریب بهاتفاق کودکان مبتلا به ADHD خرده آزمونهای مشخصی را عمدتاً پایینتر از سایر خرده آزمونها نشان نمیدهند و بسیاری از کودکانی که چنین الگوهایی را نشان میدهند ADHD ندارند. الگوهای دیگر برای کودکان دارای اختلالات یادگیری عدم مفید بودن WISC را بهعنوان یک ابزار تشخیصی نشان میدهند. اگرچه، وقتی ازنظریه کتل هورن کتل (CHC) برای تفسیر خرده آزمونهای WISC -V استفاده میشود، همهچیز منطقی به نظر میرسد.
هنگام تشخیص کودکان، بهترین شیوه نشان میدهد که از یک مجموعه چند آزمونی، یعنی ارزیابی چندعاملی باید استفاده کرد چون مشکلات یادگیری، توجه و مشکلات هیجانی میتواند علائم مشابهی داشته باشند، یا باهم اتفاق بیفتند یا بهطور متقابل روی یکدیگر تأثیر بگذارند. بهعنوانمثال، کودکان دارای مشکلات یادگیری میتوانند ازنظر هیجانی، پریشان شوند و بنابراین در تمرکز دچار مشکل شوند، مشکلات رفتاری نشان دهند یا هر دو را داشته باشند. کودکان مبتلا به ADHD ممکن است به دلیل مشکلات توجه خود در یادگیری دچار مشکل شوند یا همچنین اختلال یا ناتوانی یادگیری داشته باشند (یا اختلال دیگری نداشته باشند).
بهطور خلاصه، درحالیکه تشخیص هرگونه مشکل در دوران کودکی یا بزرگسالی هرگز نباید تنها بر اساس IQ یا مصاحبه، معاینه پزشکی، گزارش والدین، سایر آزمونها و غیره) انجام شود، آزمون تواناییهای شناختی میتواند به رد این امر کمک کند، همراه با سایر آزمونها و منابع اطلاعاتی، تبیینهای دیگر برای مشکلات، کشف مشکلات چند اختلالی و منبع غنی از اطلاعات هنگام تحلیل لازم است و فقط به نمره IQ خلاصه تکیه نکنید. (ساتلر، دومانت، کولسون، 2016).
از WISC میتوان برای نشان دادن مغایرت بین هوش کودکان و عملکرد آنها در مدرسه استفاده کرد (و این تضادی است که روانشناسان مدرسه هنگام استفاده از این آزمون به دنبال آن هستند). در شرایط بالینی، ناتوانیهای یادگیری را میتوان از طریق مقایسه نمرات هوش و نمرات در یک آزمون پیشرفت، مانند وودکاک جانسونIII یا آزمون پیشرفت فردی وکسلر II تشخیص داد. اگر پیشرفت کودک با توجه به سطح عملکرد ذهنی او (که از آزمون IQ مانند WISC-IV گرفته شده است) کمتر از حد انتظار باشد، ممکن است اختلال یادگیری وجود داشته باشد. روانشناسان و پژوهشگران دیگر معتقدند که WISC میتواند برای درک پیچیدگیهای ذهن انسان از طریق بررسی هر یک از خرده آزمونها مورداستفاده قرار گیرد و درواقع میتواند در تشخیص ناتوانیهای یادگیری کمک کند.
بنابراین، WISC را میتوان بهعنوان بخشی از مجموعه سنجشهایی برای شناسایی استعدادهای فکری، مشکلات یادگیری و نقاط قوت و ضعف شناختی مورداستفاده قرار داد. هنگامیکه با مقیاسهای دیگر مانند سیستم ارزیابی رفتار تطبیقی – (ABAS–II؛ هریسون و اوکلند، 2003) و آزمون حافظه کودکان (CMS؛ کوهن، 1997) ترکیب شود، میتوان از قابلیت بالینی آن استفاده کرد. ترکیبهایی ازایندست اطلاعاتی در مورد عملکرد شناختی و سازگاری ارائه میدهند که هم برای تشخیص مناسب مشکلات یادگیری و هم برای کارکرد یادگیری و حافظه موردنیاز است و درنتیجه تصویر غنیتری از عملکرد شناختی کودک به دست میدهد.
WISC -V با آزمون پیشرفت تحصیلی کافمن – ویرایش سوم (KTEA -3؛ کافمن و کافمن، 2014) و آزمون پیشرفت فردی وکسلر (WIAT -III؛ پیرسون، 2009)، اندازه پیشرفت تحصیلی، مرتبط است.
این پیوند اطلاعاتی در مورد توانایی شناختی و پیشرفت تحصیلی در کودکان ارائه میدهد. آزمونهای کارکرد ذهنی بهطور گسترده در محیطهای مدرسه برای ارزیابی نقایص شناختی خاص که ممکن است به پیشرفت تحصیلی پایین منجر شوند و همچنین برای پیشبینی پیشرفت تحصیلی آتی استفاده میشود. استفاده از WISC -V به این شکل، اطلاعاتی را برای اهداف مداخله آموزشی ارائه میدهد، مانند مداخلاتی که مشکلات یادگیری و نقصهای شناختی را برطرف میکند.
WISC -V را همچنین میتوان برای سنجش رشد شناختی کودک با توجه به سن تقویمی کودک مورداستفاده قرار داد. با استفاده از این مقایسهها با سایر منابع دادهها، WISC میتواند اطلاعات در ارتباط با بهزیستی روانشناختی و رشدی کودک فراهم کند. نمرات بسیار بالا یا بسیار پایین ممکن است عوامل مؤثر در مشکلات سازگاری در بافتهای اجتماعی را نشان دهند که در پذیرش چنین تنوع رشدی مشکل ایجاد میکنند (یا نمیتوانند بیش از سطح خاصی از کارکرد شناختی بالا را در برگیرند).
نمره هوشبهر 135 یا بالاتر برای ورود به Intertel، جامعه تیزهوشان فکری پذیرفته میشود. [4]
ترجمهها
WISC به بسیاری از زبانها ترجمه یا اقتباس شده است و در تعدادی از کشورها ازجمله اسپانیای، پرتغال (برزیل و پرتغال)، کشورهای عربی، ایسلندی، نروژی، سوئدی، فنلاندی، چک، کرواتی، فرانسوی (فرانسه و کانادا)، آلمانی (آلمان، اتریش و سوئیس)، انگلیسی (ایالاتمتحده، کانادا، انگلستان، استرالیا)، ولزی، هلندی، ژاپنی، چینی (هنگکنگ)، کرهای (کره جنوبی)، یونانی، رومانیایی، اندونزیایی، اسلوونیایی و ایتالیایی هنجاریابی شده است. هنجارهای جداگانهای با هر ترجمه ایجاد میشود. (نروژ از هنجارهای سوئدی استفاده میکند). هند از آزمون اطلاعاتی مالین برای کودکان هندی (MISIC)، اقتباس از WISC توسط آرتور جی مالین استفاده میکند. [5] بااینحال، هنجارهای MISIC منسوخ شده است (از 50 سال پیش بهروز نشده است) و بسیاری از روانشناسان بالینی به دلیل خطاهای احتمالی در IQ های اندازهگیری شده به دلیل اثر فلین، از این آزمون استفاده نمیکنند. کودکان هندی که از یک کشور درحالتوسعه هستند، طی 5 دهه گذشته دچار تغییرات متعددی در تواناییهای فکری خود شدهاند به همین دلیل کاربرد MISIC نادرست است، اگرچه برخی از روانشناسان معتقدند چنین تغییراتی جزئی هستند، بنابراین این آزمون هنوز قابلاجرا است.
بهجای MISIC، ویرایش چهارم WISC که در سال 2012 برای هند تطبیق و استانداردشده است، بیشتر توسط متخصصان پذیرفتهشده و مورداستفاده قرار میگیرد. MISIC بهعنوان پرکاربردترین آزمون برای ارزیابی هوش در هند، هنوز حامیان خود را دارد و همچنان توسط متخصصان در سراسر کشور مورداستفاده قرار میگیرد، به همین دلیل هنجارهای آن باید بهروز شوند. نسخه ژاپنی WISC-IV توسط روانشناسان ژاپنی به نامهای کازوهیکو اونو، کازوهیرو فوجیتا، هیسائو ماکاوا، توشینوری ایشیکوما، هیتوشی دایروکو و اوسامو ماتسودا توسعه یافته است. در ایران نیز ویرایش پنجم WISC توسط دکتر ابوالفضل کرمی و دکتر رعنا کرمی ترجمه، انطباق و هنجاریابی شده است.
******************************************
سیستم کارکرد اجرایی دلیس-کاپلان
سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan (D-KEFS) اولین مجموعه آزمون استاندارد ملی برای ارزیابی کارکردهای شناختی سطح بالاتر در کودکان و بزرگسالان است. با 9 آزمون مستقل، اجزای کلیدی کارکردهای اجرایی را بهطور جامع ارزیابی کنید که اعتقاد بر این است که عمدتاً توسط لوب فرونتال انجام میشود. قالب بازی مانند آن برای آزمودنیها جذاب است و کارکرد مطلوب را بدون ارائه بازخورد «درست/نادرست» تشویق میکند که میتواند در برخی از کودکان و بزرگسالان ناامیدی ایجاد کند. D-KEFS را میتوان برای ارزیابی یکپارچگی سیستم فرونتال مغز، تعیین اینکه چگونه نقص در تفکر خلاقانه و انتزاعی ممکن است بر زندگی روزمره تأثیر بگذارد، و برنامهریزی استراتژیهای مقابله و برنامههای توانبخشی متناسب با مشخصات هر درمانجو از نقاط قوت کارکرد اجرایی استفاده کرد.
سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan (D-KEFS) یک آزمون عصب روانشناختی است که برای اندازهگیری انواع کارکردهای اجرایی کلامی و غیرکلامی برای کودکان و بزرگسالان (سنین ۸ تا ۸۹ سال) استفاده میشود. این ارزیابی در طول یک دهه توسط دین دلیس ، ادیت کاپلان و جوئل کرامر توسعه یافت و در سال 2001 منتشر شد. D-KEFS شامل 9 آزمون است که بهصورت مستقل طراحی شدهاند؛ بنابراین، هیچ معیار کل یا نمرات ترکیبی برای کارکرد امتحان شونده وجود ندارد. اکثریت قریب بهاتفاق این آزمایشها اقدامات اصلاحشده و از قبل موجود هستند مثلاً آزمون ردیابی؛ بااینحال، برخی از این مقیاسها شاخصهای جدیدی از کارکردهای اجرایی هستند (بهعنوانمثال، آزمون بافت کلمه).
این مقیاس از زیر آزمونهای زیر تشکیل شده است:
- آزمون ردیابی- Trail Making انعطافپذیری تفکر در یک کار توالی حرکتی دیداری را اندازهگیری میکند.
- آزمون سیالی کلامی ، روانی حروف، روان بودن دسته و تغییر دسته را اندازهگیری میکند.
- آزمون روانی طرح ، شروع رفتار حل مسئله، تسلط در ایجاد الگوهای بصری، خلاقیت در ترسیم طرحهای جدید، پردازش همزمان در ترسیم طرحها با رعایت قوانین و محدودیتهای تکلیف، و جلوگیری از پاسخهای ترسیمشده قبلی را اندازهگیری میکند.
- آزمون تداخل رنگ-کلمه، توانایی مهار پاسخ کلامی غالب و خودکار را اندازهگیری میکند.
- آزمون دستهبندی، مهارتهای شکلگیری مفهوم، مهارتهای حل مسئله خاص (کلامی/غیرکلامی) و توانایی توضیح مرتبسازی مفاهیم را بهصورت انتزاعی اندازهگیری میکند .
- آزمون بیستسؤالی، توانایی دستهبندی، فرمولبندی چکیده، سؤالات بله/خیر و ترکیب بازخورد آزمونگر برای فرموله کردن سؤالات بله/خیر کارآمدتر را اندازهگیری میکند .
- آزمون بافت کلمه، حالت کلامی، استدلال قیاسی، ادغام چند بیت از اطلاعات، آزمون فرضیهها و انعطافپذیری تفکر را اندازهگیری میکند.
- آزمون برج، برنامهریزی فضایی، یادگیری قوانین، مهار پاسخ تکانشی و مداوم و توانایی ایجاد و حفظ مجموعه آموزشی را اندازهگیری میکند.
- آزمون ضربالمثل، توانایی فرد در ایجاد انتزاعات کلامی بدیع را میسنجد.
این 9 آزمون فرعی 16 امتیاز موفقیت اصلی و صدها امتیاز خطا، کنتراست، دقت و فاصله زمانی اختیاری ایجاد میکنند.
D-KEFS برای استفاده در محیطهای بالینی برای جمعیتهای مختلف طراحی شده است. بهطور خاص، آسیب خفیف مغز را در لوبهای فرونتال ارزیابی میکند. D-KEFS همچنین به تعیین اینکه چگونه نقص در تفکر سطح بالاتر ممکن است بر کارکرد یک فرد تأثیر بگذارد کمک میکند. بهنوبه خود، کارکرد فرد میتواند برای توسعه راهبردهای مقابلهای و برنامههای توانبخشی متناسب با مشخصات فردی از نقاط قوت و ضعف در کارکردهای اجرایی استفاده شود. D-KEFS برای استفاده در محیطهای مدرسه توسط روانشناسان مدرسه طراحی شده است، بهویژه میتواند بهعنوان یک ابزار مهم که مکمل آزمونهای سنتی هوش و سایر مهارتهای اساسی پیشرفت است استفاده شود. این ارزیابی برای تعدادی از جمعیتهای بالینی مختلف ازجمله افرادی که دارای ضایعات لوب فرونتال هستند ، اختلال بیش فعالی کمبود توجه ، ناتوانیهای یادگیری خاص استفاده شده است.
تعریف متعدد از کارکردهای اجرایی
از بین تمام ساختارهای عصبی شناختی، این یکی احتمالاً پیچیدهترین است. آیا بهعنوان بخشی از توالی کلاس ارزیابی تدریس میشود؟ این پیچیدگی نهتنها در کارکردهای نظارتی کلی آن، بلکه در نحوه تعامل کارکردهای اجرایی با تقریباً هر کارکرد عصبی شناختی دیگری نیز به وجود میآید. فرآیندهای اجرایی برای یکپارچگی بسیاری از کارکردهای یادگیری و رفتاری اجتماعی حیاتی تلقی شدهاند و احتمالاً نشاندهنده فرآیندهایی است که معمولاً در یک ارزیابی روانی آموزشی معمول ارزیابی نمیشوند. تعاریف متعددی از وظایف اجرایی وجود دارد که برخی از آنها به حدود 50 سال قبل باز میگردد.
کارکردهای اجرایی (لوریا، 1966)
کارکرد اجرایی بهعنوان توانایی حفظ یک مجموعه حل مسئله مناسب برای دستیابی به یک هدف آینده تعریف میشود. این مجموعه میتواند شامل موارد زیر باشد: قصد ممانعت از پاسخ یا به تعویق انداختن آن به زمان مناسبتری. یک برنامه استراتژیک از توالی اقدام و/یا یک نمایش ذهنی از تکلیف، شامل اطلاعات محرک مربوطه کدگذاری شده در حافظه و وضعیت هدف آینده مطلوب.
کارکردهای اجرایی (ولش و پنینگتون، 1988)
کارکرد اجرایی در درجه اول مجموعه نگهداری موردنیاز برای دستیابی به یک هدف آینده است. این مجموعه شامل مهارتهای لازم برنامهریزی، سازماندهی، بازداری از پاسخهای ناسازگار، نظارت بر خود و انعطافپذیری استراتژیهای مشروط به بازخورد است. گلدمن راکیک (1990) مفهوم حافظه فعال را به این تعریف اضافه میکند.
کارکردهای اجرایی (زلازو و مولر، 2002)
کارکرد اجرایی (EF) فرآیندهای کنترلی را توصیف میکند که بر خروجی کلی تأثیر میگذارد. این مجموعه از تواناییها شامل: کنترل نظارتی بر افکار و رفتارها در طول اقدام هدفمند یا عمدی حل مسئله، جابجایی انعطافپذیر بین اقدامات برای برآوردن تقاضاهای تکلیف.
سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan (D-KEFS)
آیا در مورد توانایی فرزندتان در حل مسئله یا برنامهریزی از قبل نگرانی دارید؟ اگر چنین است، ممکن است بخواهید سیستم کارکرد اجرایی Delis-Kaplan (D-KEFS) را برای کمک به ارائه بینش در مورد نگرانیهای خود در نظر بگیرید.
D-KEFS یک آزمون روان عصبشناختی است که کارکردهای شناختی سطح بالاتر و انعطافپذیری شناختی مانند خلاقیت، حل مسئله، استدلال قیاسی و سایر جنبههای توانایی شناختی کودک را ارزیابی میکند. هم برای کودکان مناسب است و هم بزرگسالان. افراد بین 8 تا 89 سال میتوانند در این آزمون شرکت کنند.
D-KEFS دارای 9 آزمون مستقل است که تکمیل آن حدود 90 دقیقه طول میکشد. برای ارزیابی جامع اجزای مهم کارکردهای اجرایی طراحی شده است:
آزمون دستهبندی – حل مسئله، شکلگیری مفهوم کلامی و فضایی، انعطافپذیری شناختی
آزمون ردیابی – انعطافپذیری فکری در یک کار حرکتی بصری
آزمون سیالی کلامی – سنجش سیالی در حوزه کلامی
آزمون سیالی طرح – سنجش سیالی در حوزه فضایی
آزمون تداخل رنگ کلمه – بازداری کلامی و انعطافپذیری شناختی
آزمون برج – برنامهریزی و استدلال، تکانش گری
آزمون 20 سؤالی – آزمون فرضیه، تفکر انتزاعی کلامی و فضایی
آزمون بافت کلمه – استدلال قیاسی
آزمون ضربالمثل – تفکر استعاری و درک تفکر انتزاعی
D-KEFS را میتوان برای شناسایی اینکه چگونه نقص در تفکر انتزاعی و خلاق ممکن است بر زندگی روزمره و کارکرد کودک تأثیر بگذارد استفاده شود. همچنین به درمانگران در توسعه روشهای مقابله و برنامههای توانبخشی کمک میکند که نقاط قوت و کمبودهای کارکرد اجرایی هر کودک را هدف قرار میدهند. علاوه بر این، D-KEFS آزمونهای هوش وکسلر کودکان (WISC-5) و مقیاس هوش استنفورد – بینه (SB-5) برای ارائه اطلاعاتی در مورد تأثیر توانایی فکری و حافظه بر کارکرد D-KEFS مرتبط است.
درحالیکه آزمونهای IQ و پیشرفت پایه برای ارزیابی برخی از زمینههای تواناییهای شناختی ضروری هستند، اما اطلاعاتی در مورد توانایی کودک برای درگیر شدن در تفکر خلاق و انتزاعی که شاید مهمترین توانایی شناختی است، ارائه نمیدهند. D-KEFS به شناسایی نقایص کارکرد اجرایی در کودکان دچار اختلالات یادگیری کمک میکند.